القسمة، لانهما لا یکونان یقینیین و لا ظنیین لخلوهما عن الشعور بامکان النقیض، الا أن یفسر الظن بأنه الحکم علی الشیء مع امکان الشعور بامکان نقیضه؛ و الصواب ان یفسر الیقین بالاعتقاد الجازم المطابق الذی لا یمکن ان یزول و اعتقاد المقلد المصیب بالاعتقاد الجازم المطابق الذی یمکن ان یزول و اعتقاد الجاهل بالجهل المرکب بالجازم غیر المطابق.۱
نقد خواجه نصیرالدین طوسی نشان میدهد تفسیر یقین به جمع میان اعتقاد به چگونگی چیزی با مطابقت با واقع یا نفس الامر نیز خالی از مناقشه نیست. همچنین خواجه نصیر مواردی را وارد ماهیت یقین میکند که سایر معرفتشناسان آنها را از دایره یقین خارج میسازند.
مشاهده عینی،۲ علمی که پس از شک حاصل میشود۳ و استدلال بر معلول از طریق علت یا برهان لمّی،۴ معانی دیگری هستند که در معرفی یقین بیان شدهاند. این موارد در حقیقت بیان مصادیقی از یقیناند که در کلام فلاسفه به منظور دلالت مصداقی به یقین تبیین شدهاند.
قطع و یقین در اصول فقه
بیشتر دانشمندان علم اصول فقه قطع و یقین را تعریف نکردهاند و گویا مفهوم آن را بینیاز از شناسایی دانستهاند؛ اما با مراجعه به آثار اصولیان میتوان معنای مرتکز آنان در تعریف قطع را «اعتقاد جزمی مطابق با واقع» دانست.۵ با این حال برخی از اصولیان که به مفهوم واژگان اصولی نیز توجه داشتهاند، در مقام تعریف قطع برآمدهاند. از جمله مرحوم آیت اللّٰه مشکینی در این باره
1.. طوسی، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار، ص۲۲۶.
2.. تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۲، ص۱۷۸۵.
3.. دغیم، موسوعة مصطلحات الامام فخرالدین الرازی، ص۸۷۷.
4.. طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ص۶۶.
5.. نک: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، فرهنگنامه اصول فقه، ص۶۳۹.