و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم پیامبر خدا را کشتیم در حالی که نه او را کشتند و نه بردار آویختند لکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردهاند از آن در شک هستند و علم به آن ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند).
بر اساس آیه بالا، ظن نهتنها سطح میانی از علم نیست، که اساساً عدم العلم دانسته شده است؛ زیرا از علم استثنا شده؛ همانگونه که شک در این آیه مرتبهای از علم به شمار نرفته و تنها یقین علم نامیده شده است. علمی نبودن ظن در آیات زیر با تصریح و وضوح انکارناپذیری بیان شده است:
(وَ قالُوا ما هِيَ إلَّا حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إلَّا الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إلَّا يَظُنُّونَ؛۱
آنها گفتند چیزی جز همین زندگی دنیای ما در کار نیست گروهی از ما میمیرند و گروهی جای آنها را میگیرند و جز طبیعت و روزگار ما را هلاک نمیکند آنان به این سخن که میگویند علمی ندارند بلکه تنها حدس میزنند (و گمانی بی پایه دارند)).
(وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إلَّا الظَّنَ وَ إِنَّ الظَّنَ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئا؛۲
و آنها هرگز به این سخن دانشی ندارند تنها از گمان بیپایه پیروی میکنند با اینکه گمان هرگز انسان را از حق بینیاز نمیکند).
در صورتی که در این آیه حق را به معنای امر محقق شدنی در نظر بگیریم، مراد از حق واقع خواهد بود۳ و این به معنای آن است که ظن خبری از واقع نمیدهد و به همین دلیل علم شمرده نمیشود؛ اما بیشتر تفاسیر حق را در این