79
مناسبات جامعه شناسي و حديث

افلاطونى ، شبه افلاطونى و... را مطرح كنيد.
به هر حال ، بخشى از آن پيش فرضيه ، به روش مربوط است ، ضمن اين كه روش و پيش فرض نيز يك جايى با هم پيوند مى خورند . به نظر من ، اين كار بايد انجام شود ، شبيه همين كارهايى كه الآن انجام مى شود؛ منتهى نظام مندتر و روش مندتر ، و مطمئن هستم كه جواب هم مى گيريد. حالا شايد كار آسانى نباشد. به هر حال كار سختى است ، ولى فكر مى كنم ماندگار باشد .
از صحبت هاى من اين طور برداشت نكنيد كه مى خواهم نظريه دينى يا روش شناسى دينى ارائه كنم؛ بلكه درصدد ارائه واقع شناسى و فهم بهتر واقعيت هستم كه آيا در واقع ، مانورهاى فردى جايى در اين عالم دارد يا نه؟ شيطنت بازى هاى علمى جايى در اين عالم دارد يا نه؟ نگاه هاى تازه جايى در اين عالم دارد يا نه؟ اصلاً من مى گويم كه امروز ما بايد انقلاب علمى ايجاد بكنيم و يك نگاه صدرايى به عالم داشته باشيم . نگاه صدرايى به عالم ، همه چيز را دگرگون مى كند . حالا اين نگاه همدلانه چيست؟ يك نگاه طولى است؛ نگاهى كه اين معرفت هاى عقلى ، حسى و شهودى را به همديگر پيوند مى زند . اين پيوند ، خودش يك قاعده مى خواهد .

۴ . مقايسه نگاه رئاليستى به رابطه جامعه شناسى و حديث با نگاه پست مدرنيستى به آن

نگاه رئاليستى كه شما ارائه داديد و براى رابطه جامعه شناسى و حديث پيشنهاد مى كنيد ، چه نسبتى با پست مدرنيسم دارد؟

اصلاً مدرنيسم و پست مدرنيسم هيچ كدام ساختارگرا نيستند. اساسا پست مدرنيست بر بنياد شكننده مدرنيسم حركت مى كند كه قابل اتكا نيست . پست مدرنيسم ، روش خاصى را جلو پا نمى گذارد و به لحاظ روش شناختى ، متكثر است؛ يعنى به ما نمى گويد چه چيزى جاى گزين آن نگاه مرسوم به علم شود . پس اين شالوده ، شكننده است .
يعنى اصل را تفاوت ها بگذاريم ، نه بر اشتراك ها. نظر من اين نيست كه براى نگاه رئاليستى ، حتما از رهگذر پست مدرنيسم جلو بياييم . من از ساخت ، تبيين و جوهر سخن مى گويم. به نظر من ، اتّكا به پست مدرنيسم بر شاخ نشستن و بن بريدن است. پست مدرنيست ،


مناسبات جامعه شناسي و حديث
78

كمك بكند ، مباحث نظرىِ روش شناسى هم مى تواند در فهم احاديث به شما كمك بكند . اين كارِ خيلى مهمى است . شما داريد تور پهن مى كنيد و روش بايد معلوم باشد . زمانى احاديث را اين گونه مى بينيد كه من هر حديثى كه در مورد مثلاً يك مذهب اجتماعى است ، همان جا تحليل محتوا بكنم و مثلاً همان جا نسبتش را با بقيه اجزا بسنجم و تمام كنم و نسبت آن را با حديث بعدى نبينيم . روشتان را معلوم كنيد . علاّمه طباطبايى مى فرمود كه قرآن را با قرآن تفسير مى كند ، شما چه روشى داريد. ديگران با روش پوزيتويستى عمل مى كنند ، روش شما چيست؟

استاد ، بحثى در دارالحديث داريم ـ كه با عنوان ديگرى هم در اصول فقه مطرح است ـ تحت عنوان «خانواده حديث». براى نمونه ، اگر بخواهيم احاديث عدالت اجتماعى را جمع آورى كنيم ، تمام ابواب آن را مى بينيم و هر حديثى را كه در مورد عدالت است در حوزه هاى اقتصادى ، فرهنگى ، سياسى و اجتماعى گردآورى و عام و خاص و مطلق و مقيد و... آن را جدا مى كنيم ، بعد به يك دسته بندى و در نهايت به يك نظريه اساسى مى رسيم. شما اين روش را چطور ارزيابى مى كنيد؟

بحث من همين است كه آيا تمام احاديثى كه ناظر به عدالت است ، لزوما تحت عنوان عدالت آمده است؟ به يقين چنين نيست . بسيارى از احاديث به طور غيرمستقيم و به دلالت هاى التزامى و تضمينى به عدالت اشاره دارد . ببينيد ، به هر حال در باب عدالت هم شما بايد به پيش فرض هايى برسيد . اول بايد پيش فرض هايتان را روشن كنيد؛ پيش فرض هايى كه از پيشرفت عقلى بشر حكايت مى كند.
بنده در مورد عدالت در انديشه حضرت امير پژوهش داشتم. يك وقتى بود كه سراغ انديشه حضرت امير عليه السلاممى رفتيم و آن چيزهايى كه راجع به عدالت بود ، در مى آورديم و مى گفتيم حضرت امير عليه السلام اين تفكر را داشت و بعد سعى مى كرديم از عقل خودمان استفاده بكنيم و با مراجعه به آراى فيلسوفانى كه سعى كردند در اين زمينه قلم فرسايى كنند ، پرسش هاى اساسى و چالش ها را مطرح بنماييم ، سپس سراغ انديشه هاى حضرت امير برويم و ببينيم ايشان راجع به پرسش هايى كه در مورد عدالت است ، چه پاسخى دارد . من احساس مى كنم تا آن جا كه مى توانيم ، بايد از آن پرسش هاى مقدّماتى استقبال بكنيم ، اما سؤالات ، اساسى باشد. فكر نكنيد طرح سؤالات اساسى ، مسأله كوچكى است . يكسرى سؤالات

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3046
صفحه از 240
پرینت  ارسال به