39
مناسبات جامعه شناسي و حديث

علم صورت گرفت كه علوم تجربى را از اريكه اقتدار خود پايين كشيد كه از جمله آنها ، جامعه شناسى بود. تا پيش از آن ، جامعه شناسى به كسى ميدان نمى داد تا از حوزه هاى ديگر در حوزه اجتماعيات وارد شود؛ يعنى اجتماعيات را حوزه خاصّ خود مى دانست و معنا نداشت كه مثلاً كسى از بعضى چيزهايى تصوّر ناشدنى و آن قدر بعيد ، صحبت كند. نه اهل ديانت هيچ گاه مى توانستند آن را تصوّر بكنند ، نه ديگران. اگر هم تصوّر مى كردند ، به عنوان يك تصور ايدئولوژيك ، يك فلسفه و به عنوان يك قالب يا چارچوب زندگى مطلوب بود؛ چون در بحثى كه كرديم ، خيلى هم با جامعه شناسى رابطه پيدا نمى كند و حتى ممكن است از امور جامعه شناسانه هم در آن استفاده بكنيم .
شقّ ديگرى كه ممكن است و البته شقّ مورد نظر نيست ، اين است كه ما فلسفه هاى اجتماعىِ دينى ، يا فلسفه هاى اجتماعىِ مبتنى بر حديث داشته باشيم. فلسفه اجتماعى مبتنى بر دين يا فلسفه مبتنى بر حديث ، يعنى همين كه به ما بگويند ساختار ايده آل حكومت اسلامى يا ساختار ايده آل نظام چطور است ؛ يعنى در فلسفه اجتماعى بگويند آيا خانواده حتما بايد باشد يا نباشد. مثلاً روابط خويشاوندى بايد چطور باشد يا نه. روابط همسايگى يا همجوارى باشد يا نه.
اين ها جنبه هاى بايدى و جنبه هاى تجريدى است. خلاصه ، اگر خواستيم كتابى را به عنوان ملاك قرار دهيم و بخواهيم در حوزه هاى مختلف سياست گذارى كنيم ، درباره زن در زمينه خانواده ، در زمينه انحرافات يا در زمينه هر مقوله اى ، اين ها چطور است. اسلام اين ها را تجويز مى كند يا نمى كند؟ اسلام در حوزه اقتصاد مى گويد اين كارها را بايد بكنيد يا مثلاً سهم كارگر ، اين قدر باشد و... . اين ها قاعدتا مورد بحث ما نيست؛ چون كاملاً ممكن است و در گذشته هم ممكن بوده است . بعضى از شقوقْ معتبرترند؛ يعنى صرفا يكسرى ايدئولوژى هاى شخصى و محدود تاريخى اند. ممكن است اين مطلب را درك كرده و تجربه كنيم. ممكن است حالا بگوييم اين تصوّر ما نيست يا آن ها نگاه همراه ديانت به اين مقوله ها ندارند ، مقوله ديانت مثلاً مى گويد : شكل مطلوب زندگى انسانى اين است و اين حرف ادلّه يا مبانى حقيقى و علمى


مناسبات جامعه شناسي و حديث
38

وجود دارد ، گفتند كه ما يك نظريه اجتماعى داريم و يك نظريه جامعه شناختى. تفاوتش هم در اين است كه نظريه هاى اجتماعى ، از نظريه هاى جامعه شناختى عام تر هستند. شايد بتوان گفت نظريه هاى جامعه شناختى ، مصداق ، يا قسيم آن به شمار مى آيد. پس با بيان روش و اصطلاحات آن ، گفتمانِ خاصّ جامعه شناسى به عنوان يك علم ايجاد مى شود. در دوره هاى جديد ، نظريه غالب ، نظريه جامعه شناسى نيست؛ بلكه نظريه هاى اجتماعى است ، مثل فوكو وهابرماس. پس امروزه ، دوره برگشت فلسفه اجتماعى است .
نظريه هاى اجتماعى ، عمدتا تحت تأثير فيلسوفان اجتماعى گفته مى شود و البته رنگ و سياق تجربى دارد ؛ البته بعد مى بينيم مثلاً فوكو نمى خواهد جامعه ايده آل را مطرح كند ، بلكه فقط مى خواهد آن را تعريف نمايد. همين جامعه موجود به واقعيت تجربى ناظر است ، ولى جامعه شناسى نيست؛ چرا كه شايد اصطلاحات جامعه شناسى نداشته باشد يا اصطلاحات خود را جعل كرده باشد يا با روش هاى جامعه شناسى نباشد و خلاصه ، ابزارهايش بيرون از گفتمان خاص جامعه شناسى تلقى شود . حتّى اين كه مى گويند نظريه هاى اجتماعى تحت تأثير جامعه شناسى است ، در نهايت بابى باز كرده براى اين كه كسان ديگرى غير از جامعه شناسان هم بتوانند سخن بگويند و آن ها هم روش ها و معيارهاى خود را داشته باشد ، هرچند خيلى جاها اين ها با هم يكى هستند.
اكنون به اين بحث برمى گرديم كه آيا چنين امكانى وجود دارد كه جامعه شناسىِ مبتنى بر حديث يا يك نظريه اجتماعى مبتنى بر حديث داشته باشيم؟
سؤال اول در اين خصوص ، سؤال از امكان اين امر است؛ يعنى چنين چيزى ممكن است يا نه؟ بعد به پرسش هاى بعدى برسيم كه هر جا امكان داشت ، دست كم به صورت تصوّرى ، مسأله را متصوّر بشويم و ببينيم روش هايش چطور است .
گفتيم كه تا پيش از دوران جديد ، اين امكان ، امكان بسته اى بود؛ يعنى اصلاً ممكن نبود از چنين امكانى سخن بگوييد ، ولى از سى سال پيش ، يعنى از دهه شصت يا هفتاد ميلادى ، تصوّراتى در حوزه فلسفه علم ، تاريخ علم جامعه شناسى و خلاصه تمام شناخت هاى مرتبط با

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3132
صفحه از 240
پرینت  ارسال به