37
مناسبات جامعه شناسي و حديث

مسأله مستقلى است كه مى توان آن را دنبال كرد.
بحث مدّ نظر ، اين است كه آيا مى توانيم رابطه اى معرفت شناسانه بين دو حوزه معرفت شناسى برقرار كنيم يا نه؟ حديث ، نه آن طور كه تجدّد به آن نگاه مى كرده ، كما اين كه دين ، نه آن طور كه تجدّد به آن نگاه مى كرده ؛ بلكه به عنوان حوزه اى كه گزاره ها و بيان هاى معرفت شناسانه اى درباره عالمِ واقع ، و از جمله در مورد عالم انسانى دارد ، آيا ممكن است آن را به حوزه جامعه شناسى ربط دهيم؟ اين ، دو معرفت ، دو دانش و دو فهم بود. حالا در دانشى كه به شكل خاصّى مى فهمد يا نظام مند نشده يا قالب خاصى دارد ، اين گزاره ها ، گزاره هاى معرفت شناسانه است؛ به اين معنا كه يك چيزى در مورد انسان گفته است . البته غير از آن جاهايى كه حديث ، وجه تجريدى معرفت شناسانه داشته باشد؛ چرا كه ما مى خواهيم دو حوزه معرفت شناسانه را به هم معرّفى كنيم. يعنى حوزه دين به عنوان حوزه اى كه عالم ، انسان و تاريخ و جامعه را به شكل خاصى مى بيند ، با حوزه اى به اسم جامعه شناسى كه آن هم به صورت خاصّى مى بيند ، ببينيم آيا اين دو مى توانند به هم مرتبط بشوند. البته ما فعلاً مطالب را به صورت انفرادى مى بينيم؛ يعنى احاديث به طور مشخص ساختارى يا نظام مند ، نيامده اين كار را بكند يا مثلاً حتّى اگر قرآن هم اين كار را كرده ، ما هنوز آن را پردازش نكرده ايم .
شكل دوم بحث ، اين است كه دو حوزه معرفت شناسانه داريم . وقتى ما وارد اين حوزه مى شويم ، از حوزه تجدّد خارج مى گرديم. تجدّد ، جواز چنين رابطه اى را به ما نداده است ؛ چون مى گويد كه اصلاً دين و حديث ، معرفت بخش نيستند. در اين جا سخن ما اين است كه آيا مى توانيم اين كار را بكنيم يا نمى توانيم ، و اگر توانستيم ، چطور ، كجاها و با چه روشى اين كار انجام مى شود؟ يعنى اين دو ، كجاها با همديگر مماس مى شوند و به يكديگر خدمات مى دهند. از يك طرف ، اين به آن خدمات مى دهد و از يك طرف ، آن به اين ، و از هر دو طرف هم قابل بحث است.

۴ . امكان جامعه شناسىِ مبتنى بر حديث

حال سؤال اين است كه آيا جامعه شناسىِ مبتنى بر حديث ، امكان دارد يا نه؟ يا به عبارت عام تر ، آيا نظريه اجتماعى دينى داريم يا نه؟
زمانى ، جامعه شناسى ، شيوه غالب فهم اجتماعى تلقّى مى شد. بعد ديدند كه اشكال هايى


مناسبات جامعه شناسي و حديث
36

ظرف اجتماعى ـ تاريخى خود دارد. اين ، روايت خيلى شديد جامعه شناسى معرفت است كه حيثيت انسانىِ انسان را منتفى مى كند؛ يعنى حوزه معرفت را به كلّى تابع مى داند و مشكل صدق و مشكل اعتبار و مشكل عينيت را ، نه تنها در اين حوزه ، بلكه در حوزه هاى ديگر هم به وجود مى آورد. البته شايد اين نوع روايت شديد ، خيلى براى ما موضوعيت نداشته باشد .
۲ . شكل ضعيف تر آن اين است كه مثلاً در جامعه شناسى حديث ، هر قدر به قدسيت اين مقولات قائل باشيم ، يك نسبتى با اوضاع و احوال تاريخى خود دارد؛ به دليل اين كه زمانى خمس را حرام كردند ، يك موقع آزاد كردند ، يا زكات را توسعه دادند ، محدود كردند و جنبه هاى ديگر. در نهايت ، محتوا و پيام جنبه هايى فراتاريخى دارد. مثلاً در حاقّ دين ملحوظ شده است ، ولى جنبه هاى تاريخى هم دارد؛ يعنى به اوضاع و احوال اجتماعى بستگى دارد كه اقتضائاتى داشته ، بعد زبان و بيان گستره رفيعى پيدا مى كند؛ يعنى جامعه شناسى حديث ، از راه شناخت اوضاع و احوال عينى اى كه اين حديث در آن شرايط گفته شده ، به جهات مختلف در روشن شدن حديث و فهم آن به ما كمك مى كند. مثلاً همين الفاظى كه استفاده شده ، در شرايطى و به فرم خاصّى تعلّق داشته و فهمش به فهم حديث كمك مى كند .
پس از اين جهت ، جامعه شناسى حديث ، حتّى كمكى است به شناخت روايات نادرست. براى نمونه ، اگر تحليل كنيد ، ممكن است مبنايى به دست بدهد و اين مبنا كمك كند به اين كه بتوانيد احتمالاً سره يا ناسره احاديث را هم تشخيص بدهيد. فرض كنيد ما يك قالب اجتماعى تاريخى براى روايات ائمه در نظر گرفتيم. بعد روايتى پيدا كرديم كه با آن قالب سازگارى نداشته ، رنگ و بوى مثلاً منطقه خاصى را دارد. اين مرجّحى است كه به ما كمك مى كند اين روايت را نپذيريم؛ مثل مرجّحات ديگرى كه باعث مى شود حديثى را بپذيريم يا نپذيريم . در اين جا، مثلاً كلمه اى در روايت آمده كه اصلاً در آن تاريخ وجود نداشته است. مى بينيد كه اين مطلب ، به فرهنگ يا قومى مربوط است كه مثلاً هزاران كيلومتر آن طرف تر زندگى مى كرده اند. چطور و به چه دليل ائمه از چنين كلامى كه هيچ مخاطب واقعى ندارد استفاده كرده اند؟
حالا اين ها بعضى از ابعاد نمونه اىِ اين قضيه است كه ذكر شد. از همه جهات ، شناخت متن تاريخى اجتماعى قوى قضيه ، حديث با اين تاريخ اجتماعى ربط دارد؛ يعنى چيزى بيشتر از يك فهم متن تاريخى است. اين دو را با هم ربط دادن ، به اين كه ما حديث شناسى خود را قوّت بخشيم ، كمك مى كند . البته چون بحثمان نيست ، وارد آن نمى شويم؛ چرا كه خود اين بحث ،

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2931
صفحه از 240
پرینت  ارسال به