213
مناسبات جامعه شناسي و حديث

اين به دست مى آيد . به نظر من ، توصيه دين براى جامعه ، در زمينه جامعه مطلوب است ، تا جامعه موجود. به اين دليل كه دين كارش تربيت است و چون تربيت با بايدها سر و كار دارد ، حالا بايد در عرصه تربيت اخلاق در زمينه اجتماعى سراغ بايدها رفت. مثلاً در آيه «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الاْءِحْسَـنِ وَ إِيتَآىءِ ذِى الْقُرْبَى وَ يَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَرِ وَ الْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» هر چند جمله مضارع است و موضوع هم روابط جامعه را مى گويد و عدل و احسان و نفى ظلم را بيان مى كند ، اما در همان جا كه از مضارع صحبت مى كند ، مى گويد اِعْدِلوا ، أحسِنوا يا لا تظلموا .

۲ . انواع قوانين اجتماعى

البته بايد توجّه داشت كه براساس روايات ، نوعى اصول و قوانين اجتماعى عام داريم. شهيد صدر هم در تفسير موضوعىاش ، قوانين اجتماعى را به سه بخش تقسيم كرده است : ۱ . قوانين ثابت؛ ۲ . قوانين اگرى و شرطى مثل اگر خورشيد طلوع كند ، روز موجود است كه نظيرش هم در قرآن آمده «إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ» ؛ و ۳ . حتميّات. ايشان مثال حتميات را از قبيل جوش آمدن آب در صد درجه مى داند و حتمياتِ در آينده را ، مثل قيام و ظهور امام زمان (عج) و پيروزى عدالت بر ظلم و ستم بيان كرده است . بنابراين ، ايشان سه نوع قانون را مطرح مى كند : قانون ثابت؛ قانون شرطى؛ و قانون اختيارى .
پس در عرصه اجتماعيات ، در كنار واقعيت هايى كه وجود دارد و شما هم در آن حديث به آن اشاره كرديد ، نوعى بايدهايى هست كه دين با آن ها سر و كار دارد و مى خواهد جوامع مربوط به آن ها را ايجاد كند .

در اين جا سؤالى پيش مى آيد و آن اين است كه بى ترديد هر جامعه اى ، براساس ميزان پيچيدگى و سادگى روابط اجتماعى ، ساختارهاى متفاوتى با ديگر جوامع دارد. از همين روست كه مى توانيم جوامع را به جوامع صنعتى و جوامع سنتى تقسيم كنيم. در ميان روايت هاى اجتماعى ، به رواياتى بر مى خوريم كه انسان احتمال مى دهد به ساختار اجتماعىِ همان عصر و روابط ساده همان زمان ناظر باشد ، مثل اين كه اين همه روايات مربوط به مستحبات و نوافل در اوقات مختلف شبانه روز آمده كه در آنها ، مخاطب را انسان بى كارى فرض كرده كه فرصت انجام بسيارى از اين مستحبات ، ادعيه و نوافل را دارد ؛ اما در جوامع صنعتى كنونى كه اشتغالات و نقش هاى فراوانى براى هر انسان در


مناسبات جامعه شناسي و حديث
212

پس اين ديدگاهى است كه در ميان انديشمندان ما نيز مطرح است و از اين رو ، حديث ائمه اطهار عليهم السلام و پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله ، به جامعه مطلوب نظر دارد. براى مثال در انديشه افلاطون ، ارسطو و خواجه نصير طوسى در اخلاق ناصرى ، ما در مورد جامعه خانواده يا روابط اجتماعى ، با انسان كامل ، شهر كامل ، زن كامل ، مادر نمونه ، پدر نمونه و چگونه بودن تربيت روبه رو هستيم كه نوعى جامعه مطلوب را براى انسان مطرح مى كند.
از آن منظر هم كه نگاه كنيم ، به يقين در احاديث ما به ويژه در باب تربيت ، در خصوص خانواده ، شرايط ازدواج ، هم كفو بودن ، صالح بودن ، مؤمن بودن و نظاير آن ، نوعى جامعه خانوادگى مطلوب مطرح است. در عرصه قرآنى ، جامعه مطلوب و آرمانى ، زير عنوان جامعه توحيدى بيان مى شود .

جناب آقاى دكتر ، فرموديد كه آيات و روايات ، به جامعه مطلوب و آرمانى نظر دارند و به همين دليل ، صفات مؤمنان كامل يا روابط اجتماعى ايده آل را بيان مى كند ، اما در عين حال برخى روايات و احاديث ، گزاره هايى را مطرح مى سازد كه به روابط واقعى ميان انسان ها ناظر است ، نه آرمانى؛ مثلاً در روايات مى خوانيم «ثبات الدول بالعدل» يا «اذا تغيّر السلطان تغيّر الزمان». آيا به نظر جناب عالى ، اين گونه قضايا هم بيان روابط آرمانى و مطلوب است؟

به نظر من ، همين دو جمله اى كه مى فرماييد ، دو بخش دارد : يك بخش اخبارى و بخش ديگر دستورى. در بخش اخبارى ، گزارش مى دهد كه عدالت ، موجب بقا و ثبات دولت ها مى شود ، اما بخش ديگر آن دستورى است؛ يعنى «اعدلوا».
هنگامى كه رابطه اى قانون مند مطرح شد ، خود به خود دنبال آن ، يك بخش بايدى و دستورى مى آيد. اتفاقا امروز انديشه اى در عرصه علوم اجتماعى وجود دارد كه ما در علوم طبيعى توصيفىِ محض مى بينيم. شما در شيمى و فيزيك ، فقط آن مورد مطالعه خصوصيات و ويژگى هايش را مى بينيد ، اما در مورد علوم اجتماعى مانند اقتصاد و جامعه شناسى ، افزون بر توصيف ، نوعى دستور هم دارد. بنابراين ، در اين گونه عبارات و گزاره ها ، هم جنبه توصيفى مدّ نظر است و هم جنبه دستورى .
نيز گفته مى شود «الملك يبقى مع الكفر و لا يبقى مع الظلم» اين ، هم گزاره حقيقى است ، ولى در عين حال مى توان از آن «اعدلوا» را برداشت كرد. بنابراين ، يك نحوه جامعه مطلوب نيز از

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2993
صفحه از 240
پرینت  ارسال به