195
مناسبات جامعه شناسي و حديث

مى كنند كه هيچ رايانه اى نمى تواند از شعور انسان تقليد كند. بنابراين ، انسانْ موجود پيچيده اى است كه اصلاً با نظام هاى مادّى قابل مقايسه نيست . در نظام هاى فيزيكى پيچيده ، به ناچار بايد روش هاى تقريبى را به كار برد ؛ يعنى به اصطلاح ، مدل هاى فنومنولوژيك ساخت ، مدل هايى كه قضيه را توصيف مى كند و البته توضيح نمى دهد.
وقتى شرايط علوم طبيعى چنين باشد ، اين در علوم انسانى به مراتب روشن خواهد بود. من در يكى از ژورنال هاى آمريكايى، مقاله اى در مورد همين علم دينى داشتم. اخيرا يك فيلسوف سوئدى ، اين مقاله را نقد كرده و بنده و آقاى پلانتينگار را يك طرف گذاشته ، ايشان را به عنوان مسيحيت و بنده را به عنوان اسلام كه مدافع علم دينى هستيم ، و گفته خودش به دنبال علمى بى طرف و خنثى است. نكته مهم در اين نقد اين است كه در بعضى جاها ، خود او كوتاه مى آيد؛ يعنى قبول مى كند كه علم روز ، در بُعد عملى واقعا خنثى نيست و جانب گرايانه است. وقتى در علوم طبيعى چنين باشد ، در علوم انسانى به مراتب شديدتر است. چند وقت پيش مجله نيچر از هزار دانشمند آمريكايى در خصوص اعتقاد به خدا نظرخواهى كرد. چهل درصد گفتند به خدا معتقدند ، عده اى بى طرف بودند ، و گروهى هم گفتند كه معتقد نيستند. جالب اين جاست كه بيشترين افرادى نامعتقد ، در علوم طبيعى فيزيكى و در علم زيست شناسى بودند. در علوم انسانى هم بيشتر منكران خدا ، كسانى از روان شناسان و جامعه شناسان بودند كه ديدگاه هاى طبيعت گرايانه داشتند.
من حرف شيرينى را از يكى از برندگان جايزه نوبل ، به طور حضورى شنيدم كه هيچ وقت فراموش نمى كنم. البته او اين حرف را در مقابل زيست شناسان زد ، ولى من فكر مى كنم اين سخن ، به مراتب در مورد كسانى كه در روان شناسى و جامعه شناسى هستند ، صادق است. او مى گفت : زيست شناسان ، هنوز مثل ما فيزيك دانان سرشان به ديوار سنگى نخورده كه بفهمند بايد مقدارى دست و پايشان را جمع كنند و با احتياط جلو بروند. چون فيزيك خيلى پيشرفت كرد و خيلى چيزها را توضيح داد ، ولى بعد محدوديت هايش را متوجه شدند كه در چه حوزه هايى محدوديت هاى ذاتى دارد.
سخن او اين بود كه كسانى كه در زيست شناسى هستند ، هنوز سرشان به سنگ نخورده است و من معتقدم اين سخن ، به مراتب در مورد آن هايى كه در روان شناسى و جامعه شناسى هستند ، درست تر است. به همين دليل ، در سطح جهان ، وفاق نظر و يك مكتب حاكم نمى بينيد


مناسبات جامعه شناسي و حديث
194

اين كه شيمى و حتى تعداد عناصر را هم از قرآن و حديث بگيريم ، يا اين كه اگر علم هم كارى انجام داده ، نمونه هايش را با قرآن و روايات تطبيق دهيم. به نظر من ، اين نوع علم دينى ، با اين تفسير مشكل دارد و به خاطر همين شديدا طرد شده است؛ زيرا اگر سراغ معجزات برويد ، مى گويند اين خوب است ، ولى به هر حال تا علم نگفت ، شما اصلاً متوجه آن نشديد . پس اين علم بود كه بار اوّل گفت و بقيه اش را هم همان طور كه تا حالا علم به دست آورده ، پيدا خواهد كرد؛ يعنى اين مبنايى نيست كه از شما قبول بكنند. چيزى كه در علوم طبيعى روشن شده ، مى توانيم در علوم انسانىِ متأثر از آن هم ببينيد. نيز خيلى از موارد كه در علوم طبيعى صحبت از يافته هاى علمى مى شود ، اين ها واقعا يافته هاى علمى نيست ، بلكه چيزهايى است كه بر علم سوار مى شود. البته كار علمى در سطح زندگى روزمره ، مثل اين كه چطور راديو بسازيد ، چگونه تلويزيون درست كنيد ، چگونه ماهواره بفرستيد به فضا و... ، دينى و غيردينى ندارد. تكنيك است و شما اطلاعاتى از قوانين طبيعت يافته ايد و اين ها را به كار مى بريد و با همين هم ، خيلى كارها انجام مى دهيد. ولى وقتى سراغ سطوح بنيادين مى رود ، مثل مبدأ جهان ، منشأ انسان ، حيات ، شعور ، روح و... ، آن وقت علم نمى تواند در اين جا قاضى باشد؛ زيرا نمى تواند بگويد كه چيزى غير از من نيست. علمى كه مبتنى بر حواس است ، نمى تواند بگويد چيزهاى غيرمادّى وجود ندارد و بنابراين ، بسيارى از اين استنتاجاتى كه از علم گرفته شده ، اين ها واقعا علم نيست ؛ بلكه بر مفروضات فلسفى ، ايدئولوژيكى ، ضدّ دين يا طبيعت گرايانه مبتنى است كه بر علم سوار شده است. وقتى اين در مورد چيزهايى كه خيلى مسلّم به نظر مى آيد ، مثل علوم طبيعى كه خودش را در صحنه آزمايش نشان داده روشن است ، در بقيه به مراتب روشن تر است كه اين علم كفايت نمى كند؛ يعنى در مورد انسان ، با موجود پيچيده اى سر و كار داريد كه علم نمى تواند او را به طور كامل توضيح بدهد .
ببينيد ، چيزى در انسان هست به اسم شعور كه تجلى يا بُعدى از روح است. در علم امروز ، درست كه بعضى ها دنبال اين هستند تا اين شعور را به همين فرايندهاى فيزيكى و شيميايى و... برگردانند ، ولى بسيارى از دانشمندان مادّى سطح يك دنيا معتقدند كه شعور را نمى توان براساس فيزيك ، شيمى يا رياضى توضيح داد. بعضى هاشان مى گويند دست كم براساس فيزيك و رياضىِ فعلى نمى شود توضيح داد. البته بعد از اين كه رايانه درست شد ، عده اى گفتند كه شعور ، يك اَبَررايانه است ، ولى الآن كسانى در فيزيك و رياضى ، با منطقِ رياضى استدلال

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2758
صفحه از 240
پرینت  ارسال به