خودكشى بكوشند. شما كار خودت را بكن ، ما هم با دين خودمان براى كاهش خودكشى و افزايش هم بستگى اجتماعى تلاش مى كنيم. در مورد نرخ طلاق هم همين بحث پيش مى آيد. حتما لازم نيست كه براى امور مثبت فعاليت بكنيد. ما در اين اخلاقيات و رفتار اجتماعى تلاش بكنيم و كارهاى ديگر ، سازمان هاى مخصوص به خود را دارد. همه نهادهاى اجتماعى حمايتى قبول دارند كه قانون ، پليس ، اعدام و احكام ديگر ، به تنهايى نمى تواند جرم را كاهش بدهد. پس معلوم است چيزهايى كه اين ها به آن مى پردازند ، علت نيست و علت چيز ديگرى است. همين كاهش برنامه انسانى و اجتماعى است كه باعث ازدياد جرم ، طلاق و... در جهان شده ، و با قانون نمى توان جلو بى قانونى را گرفت.
برنامه ريزان اجتماعى و روشن فكران و ديگر نهادهاى اجتماعى ، در فكر كاهش انحرافات اجتماعى هستند؛ چرا شما اين كاركرد را به دين منحصر مى كنيد؟
ما نمى خواهيم منحصر كنيم ، آن ها هم باشند و ما هم باشيم . من نمى گويم كه فقط دين مى تواند چنين كارهايى بكند؛ چون جاهايى هست كه دين ندارند و خوب هم كنترل كرده اند. حرف ما اين است كه دين را تعطيل نكنيم؛ زيرا دين به تنهايى و منهاى دين داران مى توانست عمل بكند و خيلى خوب هم عمل مى كرد ، ولى دين داران هم مانند روشن فكران ناخالصى دارند و در نتيجه ، اين اشكال پيش مى آيد. آدم خوب ، لزوما نبايد دين دار باشد؛ هر چند از ديد دين ما ، اگر آدم ، خوبِ به معناى واقعى باشد ، نمى تواند دين دار نباشد .
۴ . تئورى پردازى بر مبناى احاديث اجتماعى
آيا از لابه لاى احاديثى كه فرموديد دسته بندى شود ، مى توان در مسايل اجتماعى تئورى پردازى كرد؟
بخش هاى مختلف دين با هم متفاوت است. چه بسا از يك سلسله احاديث كاركردگرايى فهم شود ، خيلى از احاديث ممكن است ديد كنش متقابلى بخواهد و بعضى جاها ممكن است پديدارشناسى بكنيد. به نظرم خود اصل جمع آورى اين احاديث و دسته بندى اين ها ، نشان مى دهد كه احاديث ، تئورى كاركردگرايى را تأييد مى كند؛ زيرا اگر نظم را قبول كرديد ، بايد سلسله مراتب را هم بپذيريد و مجبوريد اتصال نهادى اين ها را هم قبول بكنيد كه خانواده ، بدون اقتصاد معنا ندارد و اقتصاد ، بدون آموزش و پرورش معنا نمى يابد. اگر كاركردشان