189
مناسبات جامعه شناسي و حديث

خودكشى بكوشند. شما كار خودت را بكن ، ما هم با دين خودمان براى كاهش خودكشى و افزايش هم بستگى اجتماعى تلاش مى كنيم. در مورد نرخ طلاق هم همين بحث پيش مى آيد. حتما لازم نيست كه براى امور مثبت فعاليت بكنيد. ما در اين اخلاقيات و رفتار اجتماعى تلاش بكنيم و كارهاى ديگر ، سازمان هاى مخصوص به خود را دارد. همه نهادهاى اجتماعى حمايتى قبول دارند كه قانون ، پليس ، اعدام و احكام ديگر ، به تنهايى نمى تواند جرم را كاهش بدهد. پس معلوم است چيزهايى كه اين ها به آن مى پردازند ، علت نيست و علت چيز ديگرى است. همين كاهش برنامه انسانى و اجتماعى است كه باعث ازدياد جرم ، طلاق و... در جهان شده ، و با قانون نمى توان جلو بى قانونى را گرفت.

برنامه ريزان اجتماعى و روشن فكران و ديگر نهادهاى اجتماعى ، در فكر كاهش انحرافات اجتماعى هستند؛ چرا شما اين كاركرد را به دين منحصر مى كنيد؟

ما نمى خواهيم منحصر كنيم ، آن ها هم باشند و ما هم باشيم . من نمى گويم كه فقط دين مى تواند چنين كارهايى بكند؛ چون جاهايى هست كه دين ندارند و خوب هم كنترل كرده اند. حرف ما اين است كه دين را تعطيل نكنيم؛ زيرا دين به تنهايى و منهاى دين داران مى توانست عمل بكند و خيلى خوب هم عمل مى كرد ، ولى دين داران هم مانند روشن فكران ناخالصى دارند و در نتيجه ، اين اشكال پيش مى آيد. آدم خوب ، لزوما نبايد دين دار باشد؛ هر چند از ديد دين ما ، اگر آدم ، خوبِ به معناى واقعى باشد ، نمى تواند دين دار نباشد .

۴ . تئورى پردازى بر مبناى احاديث اجتماعى

آيا از لابه لاى احاديثى كه فرموديد دسته بندى شود ، مى توان در مسايل اجتماعى تئورى پردازى كرد؟

بخش هاى مختلف دين با هم متفاوت است. چه بسا از يك سلسله احاديث كاركردگرايى فهم شود ، خيلى از احاديث ممكن است ديد كنش متقابلى بخواهد و بعضى جاها ممكن است پديدارشناسى بكنيد. به نظرم خود اصل جمع آورى اين احاديث و دسته بندى اين ها ، نشان مى دهد كه احاديث ، تئورى كاركردگرايى را تأييد مى كند؛ زيرا اگر نظم را قبول كرديد ، بايد سلسله مراتب را هم بپذيريد و مجبوريد اتصال نهادى اين ها را هم قبول بكنيد كه خانواده ، بدون اقتصاد معنا ندارد و اقتصاد ، بدون آموزش و پرورش معنا نمى يابد. اگر كاركردشان


مناسبات جامعه شناسي و حديث
188

مى تواند درست بگويد. ممكن است يك نگاه هم اين باشد. آن كسى كه فكر مى كند دين ، از دنيا و سياست و زندگى مادّى جداست ، اين گونه فكر مى كند و ما هم اين گونه فكر مى كنيم و اين تنبل ترين نگاه است كه نياز به استدلال و دفاع زياد ندارد؛ ولى من مطمئنم با نگاه دينى مى توان مباحث اجتماعى را تبيين كرد .
اگر دين ما ، دين بودايى ، مسيحى يا غيره بود ، مى توانستيم اين فكر را داشته باشيم كه خداوند شش روز كار كرده و روز هفتم استراحت مى كند ، و ما هم شش روز زندگى مى كنيم و روز هفتم به كليسا مى رويم و يك پرچم تشريفاتى روى ميز كارمان مى گذاريم ؛ ولى ما را دينى است كه من المهد الى اللحد با ماست . از زمانى كه بچه در شكم مادر است ، مى گويند پدر فلان كار را نكند و مادر لقمه حرام نخورد و اين احكام وجود دارد تا زمانى كه انسان به قبر مى رود. همه كسانى كه پاى بندى استوار به دين دارند و انسان هاى خردورزى هستند و به اين مناسك و مراسم دينى مى پردازند ، حتما دلايلى براى خود دارند و منافعى در اين كار مى بينند .
خلاصه اين كه، در نهايت به شما گفته مى شود كه دين را با اين علوم مخلوط نكنيد كه مى گوييد حرف شما درست است ، اما حرف ما هم درست است و مى خواهيم مخلوط باشد. نظر شما آن است و نظر ما اين است و هيچ كدام هم غلط يا درستِ مطلق نيست. اگر پست مدرن هيچ نظرى را درست مطلق نمى داند ، چه كسى گفته كه ما بايد تسليم نظر شما باشيم .

اگر جواب اين باشد كه شما آن كاركرد دينى و اعمالتان را در راستاى آن كاركرد دينى قرار بدهيد؛ يعنى فقط تربيت بكنيد و احكام دينى تان را به فرزندانتان آموزش بدهيد و جوان ها را تربيت كنيد ، ولى كار به مسايل اجتماعى نداشته باشيد ، توضيح شما چيست؟

باز دين كاربرد دارد و مى تواند در جامعه شناسى وارد شود. مثلاً فرض كنيد تئورى دوركيم درست باشد كه مى گويد : اگر هم بستگى اجتماعى زياد شود ، خودكشى كاهش پيدا مى كند و مهم ترين دلايل كسى كه گرايش به خودكشى پيدا مى كند ، اين است كه جامعه هم بستگى اجتماعى ندارد . حال اگر كل اين هم بستگى اجتماعى ، غيردينى است و دين نقشى در هم بستگى ندارد ، ما از حرفمان دست برمى داريم؛ يعنى اگر كسى توانست نشان دهد كه هم بستگى اجتماعى ، كلاً غيردينى است ، ما هم قبول داريم؛ اما اگر هم بستگى اجتماعى غيردينى وضد دينى نيست ، بنابراين ، ما بايد براى كاهش نرخ خودكشى دخالت كنيم؛ براى اين كه هيچ آدم عاقلى نمى گويد كه خودكشى كار خوبى است و همه بايد براى كاهش نرخ

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2619
صفحه از 240
پرینت  ارسال به