گاه سؤال اين است كه وجه مخالفت حديث يقينى با يك امر اجتماعى كه جارى است ، از كجاست؟ تا آن جاكه من يادم هست ، آقايان معتقدند بسيارى از اين سنت و سيره كه مى شناسيم ، عرفى است كه امضا شده و لباس شرعى پوشيده است . چه بسا همين حاشيه هاى زمانى و مكانى ، باعث چنين تعارض هايى شده باشد .
۳ . امكان ارتباط جامعه شناسى سكولار و احاديث دين
دين و حديث در فضاى ديگرى شكل گرفته و جامعه شناسى هم در فضاى سكولار رشد و نمو كرده است. چرا مى خواهيد اين دو را به هم ربط دهيد و آيا از اساس مى شود اين دو را به هم مرتبط كرد؟
اين سؤال شما دو پاسخ دارد :
يكى اين كه اصلاً اين گونه نيست كه علم اجتماعى در فضاى سكولار رشد كرده باشد . شما ببينيد اين دانشمندان مانند سن سيمون ، كنت ، وبر ، و حتى ماركسى كه همه چيز را نفى كرده ، اين ها در فضاى دينى رشد كرده اند و در غرب هم اين چنين نيست كه همه سكولار باشند . خيلى چيزهاى آن ها از شريعت سرچشمه گرفته و اين گونه نيست كه هر چيز غربى ، سكولار و مادّى باشد. آن ها هم به اين آداب و اخلاقياتى كه ما معقتد هستيم ، معتقدند. فساد در آن جا زياد و شايع است ، ولى ترويج رسمى فساد آزاد نيست؛ بلكه ممنوع است. تهتك هم آزاد نيست و عيب است. مثلاً هيچ خانواده اى كه دخترش بد به بار آمده ، در شهرهاى بزرگ افتخار نمى كند. سعى مى كند بگويد فشار زياد روى او آمده و چنين نتيجه اى داده ، نه اين كه او را به كار بد تشويق بكند. اين ها نشان مى دهد كه سكولارِ خالص نيست و آنهايى كه ستاره و معروف مى شوند و به عنوان بى بند و بار از آن ها ياد مى شود ، اين ها دو در صد جامعه هم نيستند و خيلى تعدادشان كم است. همين كه هيچ خانواده اى به فرزند Abnormalخود افتخار نمى كند ، بلكه سعى در مخفى كردن آن دارد و مى كوشد خود از او فاصله بگيرد ، نشان مى دهد كه فضا و بستر اصلى غربى ، اين گونه نيست كه مردم به اين رفتارهاى بد افتخار كنند.
دوم اين كه اگر قرار باشد نگاهى پست مدرن داشته باشيم و نظرمان اين باشد كه دين و دنيا را با هم پيوند بزنيم ، نمى توانيم دين و جامعه شناسى را به هم پيوند نزنيم . نگاه پست مدرن آن است كه هيچ كس مطلقا درست نمى گويد و حرف هيچ كس هم مطلقا غلط نيست. هر كس