احاديث مى توانند منبع ارزشمند براى گزاره هاى اجتماعى ـ براى مؤمنان به آن آيين ـ تلقى شوند و چه بسا بهتر بتوان براساس آن گزاره هاى حديثى پديده هاى اجتماعى جوامع دينى و اسلامى را تبيين كرد .
دو . چيستى علم ۱
دومين مسأله اى كه مى بايست در مبتنى كردن فهم جامعه شناختى بر احاديث اجتماعى مورد توجه قرار گيرد ، اين است كه علم چيست و موضع ما در رويكرد روش شناختى بر كدام يك از تئورى هاى مربوط به علم منطبق خواهد بود .
مهم ترين رويكردها در مورد ماهيت علم به قرار ذيل مى باشد :
الف) استقراء گرايى
استقراءگرايان ، علم را معرفتى برگرفته از يافته هاى تجربى مى دانند و مبناى آن ديدنى ها ، شنيدنى ها و امور ملموس مى باشد . به ديگر سخن ، علم عينى بوده و سليقه هاى شخصى و تخيلات نظرى در آن راه ندارد . اين گرايش متداول و رايج را پوزيتويست ها ترويج كرده اند و اينان از استقراء و تتبّع گزاره هاى مشاهدتى ، با رعايت شروطى ، قوانين عامى را به دست مى آورند ؛ البته در اعتبار استقراء و تعميم آن مباحث جدّى مطرح است كه اكنون مجال پرداختن به آن نيست .
ب) ابطال گرايى
در استقراءگرايى ، شناخت با مشاهده آغاز مى شد ، ولى ابطال گرايى مى پذيرد كه مشاهده با نظريه هدايت مى شود و نظريه ها به عنوان گمانه هايى نظرى و معرفتى تلقى مى شوند كه ذهن آدمى آزادانه آن ها را مى آفريند تا بر مسايلى كه نظريه هاى پيشين با آن مواجه شده بودند ، فائق آيند و تبيين مناسبى از رفتار بعضى جوانب جهان خارج ارائه كنند . در اين رويكرد ، علم با آزمون و خطا ، يعنى حدس ها و ابطال ها پيشرفت مى كنند و فقط نظريه هاى مناسب باقى