175
مناسبات جامعه شناسي و حديث

خيلى كمك مى كند و به نحوى كمك به جامعه شناسى است.
در قرآن كريم و روايات زيادى هست كه گفتمانش مبادله اى است؛ مثلاً جان و مال مؤمنين را مى خرد و به جايش پاداش مى دهد. در آيات بسيارى از اين گفتمان استفاده شده است . يا آيات و روايات زيادى كه پاداش و تنبيه ، و كيفر و مجازات ها و در مقابل ، خدماتى را در قبال نوع رفتارها مطرح كرده است.
يكى از قسمت هاى بحث مبادله اين است كه انسان ها ، در پى شوق انگيزها هستند و از رنج آورها پرهيز مى كنند. ما در روان شناسى و جامعه شناسى هم نظريه مبادله را داريم . وقتى مى بينيم اصل موضوع مكرر در قرآن آمده و رفتارشناسى آدم ها را مبتنى بر اين ديدگاه پى گيرى كرده است ، مطمئن مى شويم اصل پارادايم با حال و هواى موجود و ويژگى هاى خلقت انسان و شخصيت و رفتار او هماهنگ مى باشد ؛ يعنى انسان به همين شكل است . حالا ممكن است اين گزاره هايى كه الآن در نظريه هاى مبادله هست يا آن گزاره هايى كه مثلاً در نظريه اى «اسكينر» آمده و امثالهم ، به لحاظ تجربى ضعفى داشته باشد . اگر ما هيچ پيش زمينه اى نداشته باشيم ، وقتى دو تا اشكال برايمان در اين مورد پيش بيايد ، مى گوييم اين نظريه درست نيست و شايد رهايش كنيم؛ ولى وقتى از منبع قابل اطمينانى بدانيم كه دست كم اصل پارادايم صحيح است ، مى فهميم كه اگر اشكال تجربى به وجود آمده ، در تنظيم گزاره هاست . پس بايد اين را دوباره نوشت ، نه اين كه اصل پارادايم را رها كرد .

۴ . روش تحقيق رابطه جامعه شناسى و حديث

در باب روش كار ، عمده ترين آن اين است كه ما فى الجمله اطلاعات جامعه شناسى داشته باشيم و با دقت در روايات ، رواياتى كه مثلاً احتمال دارد به اين حيطه مربوط باشد را دو قسم كنيم : رواياتى كه خودشان گزاره جامعه شناسى ارائه داده اند ، و رواياتى كه مى توانند منشأ الهام بشوند كه من براى هر دوتايشان مثال زدم . مى توان اين ها را جمع آورى و به صورت چند نفره ، ويرايش و بازنگرى نمود و به اطلاع عموم رساند .
يك وقتى در يك ميزگردى ، موضوع سؤالات ، «جايگاه زن و شوهر در خانواده و حقوق زن در اسلام» بود. آن جا گفتند كه چرا زن بايد تابع حرف شوهر باشد. من آن جا به ذهنم رسيد كه اين مى تواند مبادله غير مستقيم تلقى بشود . بعد من به روايتى رسيدم كه «بهترين كار براى


مناسبات جامعه شناسي و حديث
174

است جاى ارزش عوض شود. اين خودش يك تغيير ارزش هاست و جلوه هاى عملى پيدا مى كند ، بدون اين كه بحث وجود و عدم يك ارزش تغيير كرده باشد.
ببينيد ، مثلاً در آن تحقيقى كه خانم فاطمه جواهرى به عنوان پايان نامه انجام داده بود ، مى گويد قبلاً آدم ها براى دفاع از كشور به جبهه مى رفتند و ارزش داشت . بعد ما سؤال كنيم كه اگر دوباره جنگى بشود ، شما حاضريد برويد و جنگ كنيد ، خيلى ها حاضرند بروند و جنگ كنند. ما نمى توانيم آن احساس آدم هايى را كه اهل جنگ نيستند ، ولى به شكل ديگرى رفتار مى كنند ، در تحقيق نشان بدهيم .
روايت ۲۱۳۲۰ مى گفت توصيه دين اين است كه ارزش ها را به اين صورت ارزش گذارى و اوليت بندى كنيد. در روايت ۲۱۱۳۲ به عنوان يك انتقاد مى گويد در آخرالزمان ، مردمى مى آيند كه دچار تغيير ارزش ها مى شوند و اين تغيير ارزش هايشان به اين است كه اگرچه دين دارند و نماز مى خوانند ، ولى در سلسله مراتب ارزش هاى آن ها جابه جايى صورت گرفته است. جان رفته بالا ، مال رفته بعد ، و دين آمده سوم؛ حال اين كه در آن روايت ، توصيه دينى اين بود كه مال ، در خوبى ها پايين ترين باشد. پس اگر برعكس شده باشد ، اين با آن فرهنگ تفاوت مى يابد . اين جا جان و مال را فداى دين مى كرد ، آن جا دين را تا جايى رعايت مى كند كه مزاحم جان و مال نباشد. اين دو فرهنگ است ، ولى معنايش اين نيست كه دين دارى يا ندارى؟ نماز مى خوانى يا نمى خوانى؟ جواب مثبت است ، مگر در آن تزاحم هايى كه پيش مى آيد كه در آن جا ، سلسله مراتب فرق مى كند.
از اين رو ، گاه ما با جمع دو روايت يا چند روايت ، يك نكته جامعه شناسانه اى مى فهميديم كه حداقل فايده اش اين است كه ما اين ها را به عنوان مؤيّدِ برخاسته از وحى در نظر مى گيريم و به آسانى از گزاره هاى جامعه شناسانه هماهنگ با اين ها دست بر نمى داريم . چون در جامعه شناسى ، افراد مختلف آراى مختلفى ارائه مى دهند و هر كدام هم شواهدى مى آورند. اين ها بعضى وقت ها هم به لحاظ تجربى دچار نقدهايى مى شود . ما وقتى گزاره هايى داريم كه مؤيّدات دينى دارد ، مى فهميم كه پارادايم و مبانى اش قابل قبول است . پس اگر ما مطلبى را در پارادايم وحى ديديم كه تأييد شده ، دست كم پارادايم كلى اش را در جامعه شناسى به آسانى رها نخواهيم كرد؛ ولو گزاره هايى تنظيم شده ، دچار انتقادات تجربى بشوند. بايد ويرايش و مقدارى كم و زياد كرد ، نه اين كه اصل آن را رها نمود. اين كار ، براى جهت دادن به تحقيق ما

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2635
صفحه از 240
پرینت  ارسال به