133
مناسبات جامعه شناسي و حديث

ژورناليستى مان دارد؛ چون محيط كلاسيك ، سه چهار دهه از محيط ژورناليستى عقب است . در دهه هاى قبل هم چنين بود و ماركسيست ، سه چهار دهه قبل از اين كه وارد محيط دانشگاهى ما شود ، در محيط احزاب آمد و چرايى اين هم جريانى دارد كه بايد دنبال كرد . به هر حال ، اين سخنانى كه الان ما مى گوييم ، ده سال پيش نمى شد گفت ، حتى در دفتر همكارى حوزه و دانشگاه هم نمى شد گفت و طلبه هايى كه مى آمدند ، خيلى كه مى خواستند براى علم نقشى قائل شوند ، در حد پوپر و وبر حرف مى زدند. بيشتر از اين ، ظرفيت اين بحث ها نبود ؛ ولى الان به لحاظ محيط اجتماعى ، ظرفيت اين مطالب هست . پس دوستانى كه دارند مى آيند ، اولاً مبهوت اين تعريفى كه دنياى مدرن از علم دارد نباشند ، و ثانيا تعريف جديدشان را از علم بيان كنند .

فهرست


مناسبات جامعه شناسي و حديث
132

مصيبت هايش را براساس حساسيت هاى فرهنگى خودش مى بيند و در همان چارچوب هم جواب مى دهد ، براى جامعه مهم نيست كه ماركس جامعه علمى ، ماترياليسم دياليتيك و ماترياليسم تاريخى را بيان مى كند . اصلاً مرجعيت علم آن موقع اين حرف ها را پذيرفته و بعد هم براى حل آن مسايل اقتصادى راهكار ايجاد مى كند . سپس چهار ـ پنج دهه نمى گذرد كه نيمى از دنيا را به دنبال نظريه اش مى كشاند. اما آن نظريه تا مى خواهد در محيط اين جا فعال بشود ، خودِ آمدنش يك مصيبت اجتماعى و فرهنگى است .
پس اگر در اين جامعه حديث زنده است ؛ يعنى بخشى از جامعه ، همه چيز خود را زيرمجموعه حديث مى داند و رفتارهاى اجتماعى اش را در آن چارچوب شكل مى دهد ، در صورتى كه اين جامعه بخواهد ارتباط و انسجام فرهنگى و همه جانبه داشته باشد ، علمش نمى تواند جداى از آن باشد . پس بايد حديث اين جامعه ، در توليد نظريه هاى علمىِ متناسب با آن فعّال باشد؛ چون حديث در بخش هاى ديگر جامعه فعّال است .

هر جامعه اى، براساس فرهنگ خود ، ساختار علمى و جامعه شناسى دارد و وظيفه جامعه شناسى ، تدوين و تأليف پديده هاى اجتماعىِ همان جامعه است. بر اين اساس ، اين نكته به دست مى آيد كه خاستگاه هاى اجتماعىِ جامعه شناسانى كه تاكنون در جامعه شناسى نظريه پردازى كرده اند، درتوليد نظريه هاى علمى شان تأثير داشته است . بنابراين ، اگر ما بخواهيم جامعه شناسى داشته باشيم ، بايد جامعه شناسى متناسب با فرهنگ و شرايط اجتماعى خودمان و از جمله حديث پى ريزى كنيم .

جامعه شناسى ، مى خواهد مرهمى باشد كه دردهاى اين جامعه را دوا كند؛ نه اين كه «از قضا سركنجبين صفرا فزود» بشود . به يقين بايد سهم حديث را در تدوين و تأليف اين علم بشناسيد ؛ منتها بايد بدانيد آن چيزى كه به عنوان جامعه شناسى كلاسيك آمده ، در خود غرب دارند جمعش مى كنند. فقط حوزه جديدى از جامعه شناسى فعال است كه همان جامعه شناسى معرفت باشد ، آن هم نه از ناحيه جامعه شناسى ، بلكه به اين دليل كه علم به بحران كشيده شد ، بعد متافيزيك به اين علم آمد و هويت اجتماعى پيدا كرد . از اين رو ، بحث متافيزيك و فلسفه به حوزه مطالعه اجتماعىِ راجع به علم آمده ، بحث هاى متناسب با خود را ايجاد كرد ؛ يعنى اين نشاط ، هرگز از دل جامعه شناسى بيرون نيامده و از بيرون به آن تزريق شده و عرصه اى را به وجود آورده است. البته محيط كلاسيك ما ، كشش اين بحث را ندارد ، ولى محيط

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3113
صفحه از 240
پرینت  ارسال به