125
مناسبات جامعه شناسي و حديث

حوزه فهم نشود ، نمى تواند جامعه شناس به شمار بيايد . پس آشنايى با احاديث ، خيلى مهم است . اما باز هم حديث موضوع است و در حوزه نظريه پردازى ، ذرّه اى ارزش ندارد . پس در اين زمينه ، طلبه ها مى توانند جامعه شناس هاى موفقى بشوند ، اما آن هايى كه اصلاً حديث را نمى شناسند ، در اين مورد مشكل دارند . براى مثال ، اگر بخواهيد ديدگاه هاى كاشف الغطا را تحليل بكنيد ، تا فقه و فهم او را از احاديث نفهميد ، و نيز تا جامعه ايران را نشناسيد ، نمى فهميد كه چرا كاشف الغطايى كه نه ايرانى است و نه در ايران است ، در جنگ هاى ايران و روس ، با شاه ايران چنين سخن مى گويد . اما به هنگام تحليل ، اين ها ذرّه اى نقش ندارد . اين يك قسمت كار است و وبر اين مقدار مى تواند توجه به حديث را در حوزه جامعه شناسى جدّى كند .

۵ . حديث و جامعه شناسى پوپرى

پوپر ، از زاويه ديگرى به بحث مى پردازد . او به اين نكته توجه دارد كه ذهنيت نظريه پرداز ، در پرداختن نظريه ها نقش جدّى دارد و مسير علم ، مسير قياس و از بالا به پايين است ، اما در بخش پايين آن ، تجربه قرار دارد و قياس ، حتما بايد به گونه آزمون پذير بيان شود و مسير آزمون هاى علمى ، ذرّه اى با حديث كارى ندارد و حديث ، مثل خواب و حدس ، و از شمار عواملى است كه زمينه ساز پديد آمدن حدس است؛ حال اين كه در ديدگاه غرب كه علم را زيرمجموعه دريافت هاى حسى مى دانند ، اين چيزها ربطى ندارد. در هر حال ، جامعه شناسى كلاسيك ، ظرفيت هايى براى توجه به حديث دارد ، اما همه اين ها ، اجازه نمى دهد حديث در حوزه نظريه پردازى وارد شود.

در برخى احاديث ، گاه امام در موضع مردم شناس قرار مى گيرد و طبقات اجتماعى و آداب و رسوم آن زمان را بيان مى كند . پس شايد بتوان گفت بخشى از احاديث ما ، به يك نوع مردم شناسى و فرهنگ شناسى در عصر خود ناظر هستند .

اين فرهنگ شناسى ، در واقع تأملات دينى يا فلسفه اجتماعى است؛ يعنى يا با روش فلسفى سخن مى گويند ، و يا با يك روش دينى. مى گويند اگر گناه بكنيد ، كوه ها و ابرها به اين شكل مى شود. خشكسالى مى آيد . جوان مرگى فراوان مى شود . مرگ و مير بالا مى رود؛ مثل اين كه زمين و آسمان مى فهمد. اين ها نگاه دينى به عالم است . قديم ها كه امكانات نبود ، يك


مناسبات جامعه شناسي و حديث
124

و نقش جدّى و اصلى هم ندارد . اين ها البته براساس ديدگاه هايى است كه راجع به علم وجود دارد؛ ديدگاه هاى قرن نوزدهمى كه ادامه اش در قرن بيستم هم ادامه پيدا مى كند .
اما فرصت هاى ديگرى هم هست كه اجازه مى دهد در چارچوب جامعه شناسى كلاسيك و تحولات بعدى آن ، حديث را جدّى تر وارد عرصه نظريه هاى علمى كنيم . يك قسمت بحث اين است كه فرصت هاى موجود چيست ، و يك قسمت اين است كه با صرف نظر از اين فرصت ها ، ما به عنوان يك آدم دين دار ، خودمان چه كار مى توانيم بكنيم . براى مثال ، وبر و پوپر را بيان مى كنم .

۴ . حديث و جامعه شناسى وبر

جامعه شناسى وبر ، نوعى جامعه شناسى تفهمى و متأثر از ديلتاى است . جامعه شناسى او ، مى تواند فرصت خوبى براى پرداختن به حديث به وجود آورد ، اما نه در حدّ اين كه وارد حوزه علم و نظريه هاى علم بشود. در حوزه موضوع ، بايد به طور جدّى تر به آن توجه بشود ؛ به اين بيان كه او مى گويد موضوعات اجتماعى ، موضوعات معنادار و كنش هستند . موضوع اجتماعى ، فعل فيزيكى نيست؛ كنش هاى بشرى است و كنش هاى بشرى ، رفتارهاى معنادارند . مثلاً زدن روى ميز ، به لحاظ فيزيكى معنايى دارد ، اما زدن به صورت مكرّر ، يعنى توجه كنيد . بوق زدن ، مى تواند معناهاى متعددى داشته باشد . نگاه و چشمك ، گاهْ خطرناك است و زمانى زمينه خوش بختى مى شود . موضوع جامعه شناسى ، انسان است؛ پس اين علم نمى تواند بيرون از حوزه موضوع خودش بايستد. موضوع علوم انسانى و علوم اجتماعى ، معانى و كنش ها هستند و كسى كه مى خواهد راجع به اين مسايل بحث بكند ، نمى تواند مانند دانشمند علوم پايه ، فقط به اندازه گيرى و مشاهده ظواهر طبيعى بسنده بكند . اتفاقا بايد ظواهر را به كار نگيرد و معانى ، قصدها و فهم ها را تفهم كند . در يك فرهنگ ، يكسرى كتاب ها را مى بوسند و روى تاقچه مى گذارند و كتاب هايى را مى سوزانند. كسى كه حديث را نشناسد ، اين معانى را درك نمى كند .
گاه يك حديث كوتاه ، مسير جنگ را عوض مى كند يا باعث زير و زبر شدن جامعه مى گردد . بايد ديد اين يك جمله ، چيست. جامعه شناسى كه راجع به مسايل اجتماعى سخن مى گويد ، بايد فهم معانى بكند و بتواند احاديث ، معانى و كاركردهايش را بفهمد . تا وقتى وارد

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2528
صفحه از 240
پرینت  ارسال به