123
مناسبات جامعه شناسي و حديث

داشته باشد؛ چون انديشه ، معنايى عامتر از فلسفه دارد كه شايد آن تأملات دينى هم جزو آن باشد و حديث هم نوعى تأمل دينى راجع به مسايل هستى و از جمله جامعه است . اين ها انديشه اجتماعى است و از اين رو ، وقتى انديشه هاى مسلمانان را در حوزه جامعه شناسى كلاسيك مى خوانند ، هرگز نمى گويند كه جامعه شناسى اسلامى يا فلسفه اجتماعى ، بلكه مى گويند انديشه اجتماعى مسلمانان يا تفكر اجتماعى مسلمانان . اين ها نوعى تفكر و تأمل است . علم ، بايد حتما حوزه تجربىِ محض استقرايى داشته باشد . علم قرن بيستمى ، يعنى آن چيزهايى كه در حلقه وين و بعد مى آيد . البته در خود اگوست كنت هم زمينه هاى اين مسأله هست كه ذهن ، فعال است و نظريه پردازى ، الزاما زيرمجموعه يافته هاى حسىِ نيست ، بلكه علم فراتر از آن است . هنگامى كه علم به اين شكل تعريف مى شود ، ممكن است حديث ، زمينه نوعى نظريه علمى دادن را براى شما به وجود بياورد؛ اما همين كه نظريه داد ، خودش بايد كنار برود . از اين به بعد ، علم مسير خودش ، يعنى آزمون پذيرى و... را دارد. پس نقش حديث ، نقش يك تور شكار و در حد يك فرضيه است كه معلوم نيست درست باشد. حالا شايد نقش كاربردى هم داشته باشد ، اما اين تور شكار ، مثل بقيه تورهايى كه از جاهاى ديگر به دست مى آيد ، بايد نقدپذير و آزمون پذير باشد .
به هر حال ، اگر ما در آن چارچوب ها بينديشيم ، حديث هيچ گونه ظرفيتى براى وارد شدن در حوزه علم الاجتماع ندارد و احاديث اجتماعى مثل «اگر گناه زياد بشود ، مرگ افزايش مى يابد» و «اگر صدقه يا زكات ندهند ، خشكسالى مى شود» ، نوعى تأملات و انديشه هاى دينى راجع به جامعه است و تا وقتى علم نباشد ، اين ها معتبر است و وقتى علم مى آيد ، اين ها بايد برود . اصلاً حاضر نيستند اسم علم بر اين بگذارند. البته اين ها مى تواند موضوع علم باشد؛ يعنى چطور شد كه در آن شرايط اجتماعى ، مردم اين سخنان را مى پذيرفتند . در واقع ، اين نوعى تفسير اجتماعى است . زمينه ها و علل اجتماعى يا روانى براى آن يافته مى شود. براى مثال ، روان شناس ها علل روانى دارند؛ مثلاً فرويد ، آن پدركشى هاى نسل هاى اوليه اى را مى آورد كه پدران خود را مى كشتند و بعد شرمنده و ناراحت مى شدند و تابويى درست مى كردند و از اين راه ، حلال و حرام به وجود آمد. تا اين جا به لحاظ روانى ، حال ممكن است شما به لحاظ اجتماعى ، به صورت ديگرى مسأله تفسير و تبيين كنيد . در اين زمان ، حديث مثل همه چيزها ، فقط مى تواند زمينه تكوّن نظريه علمى را به وجود بياورد ، اما كاره اى نيست


مناسبات جامعه شناسي و حديث
122

۲ . حديث به عنوان منبع داده هاى جامعه شناسى

اگر مقصود از نسبت بين حديث و جامعه شناسى اين باشد كه از دل احاديث ، يك روايت و يك نوع جامعه شناسى متناسب با آن داشته باشيد ، جامعه شناسى كلاسيك ، يعنى جامعه شناسى كه به عنوان علم مطرح شده و از اگوست كنت فرانسوى آغاز مى شود و تا كاركردگرايى ساختى پارسونز آمريكايى ادامه مى يابد ، اين ها هيچ كدام به شما چنين اجازه اى نمى دهد؛ چون علمْ تعريف كاملاً مشخص دارد و اصلاً خود اگوست كنت كه بنيان گذار جامعه شناسى است ، رويكرد دينى و حديثى به جهان را ، در تقابل با رويكرد فلسفى و رويكرد علمى مى داند. اگر فلسفه دو قدم از جامعه شناسى علمى دور است ، حديث خيلى بيشتر فاصله دارد . در اين صورت ، اگر نگاهى فلسفى و عقلانى براى تفسير مسايل و پديده هاى اجتماعى داشته باشيد ، چيزى به اسم فلسفه اجتماعى به وجود مى آيد . فلسفه اجتماعى ، يعنى حرف هاى فلسفى راجع به جامعه زدن. البته حرف هاى فلسفى راجع به جامعه زدن ، گزاره اى پارادوكسيكال است؛ چون فلسفه ، به برخى از معانى ، وجود ،موجود بما هو موجود و واقعيت است، اما از همان حيثى كه واقعيت ، وجود و موجود است ، موضوع و مقوله خاصى دارد . جامعه ، يك تعيّن خاص و موجود خاصى است . بحث از جامعه كردن به ما اين كه جامعه است ، اصلاً فلسفى نيست .
فلسفه اجتماعى به اين معنا كه حرف هاى فلسفى راجع به جامعه زدن باشد ، غلط است؛ چون هيچ گاه فلسفه راجع به جامعه بحث نمى كرده است. فيلسوفانى هم كه از يونان بودند تا دوران تفكر اسلامى و قرون وسطى اين ها را اصلاً با بحث هاى فلسفى يكى نمى دانستند. مگر اين كه فلسفه را به معناى عام بگيريم كه يعنى علم . پس فلسفه اجتماعى ، يعنى علم اجتماعى .

۳ . نقش حديث در تئورى سازى

اگوست كنت معتقد بود همين كه روش عقلى به كار مى برديد ، اين فلسفه است. از اين رو ، در اين چارچوب ، مى توان نام همه كارهاى آرمان پيشه را در حوزه مسايل اجتماعى ، «فلسفه اجتماعى» يا «انديشه اجتماعى» گذاشت و اين در مقابل «علم اجتماعى» است . حديث ، حتى ظرفيت فلسفه اجتماعى شدن را هم ندارد . شايد ظرفيت فلسفه انديشه اجتماعى شدن را

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2551
صفحه از 240
پرینت  ارسال به