۱ . حديث به عنوان موضوع مورد مطالعه جامعه شناسى
از چند زاويه مى توان در مورد نسبت جامعه شناسى و حديث بحث كرد. يكى اين كه حديث به عنوان موضوع و مورد مطالعه جامعه شناختى باشد؛ يعنى با نگاهى جامعه شناسانه به احاديث بنگريم . اين مسأله ، به ما در فهم حديث كمك مى كند كه نسبت كلام را با محيط و زمينه هاى اجتماعى آن بسنجيم يا كاركردهاى اجتماعى حديث را بررسى كنيم كه مثلاً چه جريان هاى اجتماعى تحت عنوان اهل حديث به وجود آمده است . در اين صورت ، بديهى است كه نوع نگرش نظريه هاى مختلف به مسأله حديث ، يكسان نخواهد بود. براى بعضى نظريه ها ، موضوعى جالب و جذاب است و براى برخى ديگر ، اين طور نيست ، يعنى خيلى به آن دقت نمى كنند. براى مثال ، در نظريه هايى كه مفاهيم محورى شان ، مفاهيم معرفتى نيست ، مانند ماركسيسم كه زيربنا را شرايط اقتصادى و عينى جهانى در نظر مى گيرند و مسايل فكرى و ذهنى را تابع قرار مى دهند ، حديث به عنوان يكى از جريان هاى حاشيه اى جامعه ، و به تبع امور ديگر تحليل مى گردد. البته ديدگاه هاى اخير ، يعنى ديدگاه پست مدرن و تجدّد به اين زمينه ها نزديك است و حديث مى تواند عنصر جذاب ترى باشد؛ چرا كه معرفت ، عنصر محورى كارهاى جامعه شناسى است و اصلاً حوزه جامعه شناسى معرفت ، حوزه فعالى مى گردد و حديث ، بخشى از ذخيره معرفتى آن جامعه به شمار مى آيد . در اين صورت است كه راجع به آن تحليل مى كنند و گفتمان هايى مطرح مى شود و شايد حديث را كه گفتمان هايى با هويت هاى اجتماعى است ، از اين زاويه تحليل كنند و براى آن ، نقش ها و كاركردهاى