105
مناسبات جامعه شناسي و حديث

كه آدم ها در جامعه زندگى مى كنند ، در باب جامعه هم حكم مى دهيد. از آن منظر نگاه مى كنيد ، بعد مى گوييد جامعه شناسى دين الآن همين كار را مى كند . جامعه شناسى اين جا هم اجتماع برايش مهم است ، ولى مى گويد حالا اگر اعتقاد به خدا هم بود ، روى Social چه اثرى مى گذارد؛ يعنى باز هم توجهش به اين است ، وگرنه جامعه شناسى نمى شد . مى گويد براى من رابطه آدم ها مهم است كه چطور با همديگر پيوند پيدا مى كنند.

آيا تأكيد و اصرار شما بر Social موجب نمى شود تا نظريات جامعه شناسى خرد ، مانند كنش متقابل نمادى را از جامعه شناسى بيرون بدانيم؟

خير، محور كار آنها ، همه Social است . كنش متقابل نمادى هم در جامعه شناسى داخل است؛ چون باز هم به تعامل اجتماعى توجه دارد و اجتماعيات در آن هست . البته همين اجتماعيات ، زبان را به وجود مى آورد و زبان هم ، ذهن را مى آفريند . بعد ذهن ، خود را به وجود مى آورد و خودها با همديگر تركيب مى شود و جامعه به وجود مى آيد .
پس همه حرف من اين است كه همه آن ها به Social توجه دارند؛ حالا يكى به Social خرد در رابطه دو به دو آدم ها با هم توجه دارد ، ديگرى به كلان و در سطح جامعه . بحث ديگر اين است كه رابطه واقعى آدم ها ، ممكن است اقتصادى ، سياسى و اجتماعى باشد. از اين جهت كه ما اعمال قدرت بكنيم تا با هم برابر بشويم ، مى شود پلى تيكال. الآن در بحث سياست در خانواده ، از رابطه قدرت در خانواده بحث مى كنند. قدرت فقط در سطح حكومت نيست كه يكى دستور مى دهد و ديگرى فرمانش را مى برد. قدرت موضوع سياسى است ، اما وقتى زن و مرد در خانواده يك واحد تشكيل مى دهند و يگانه مى شوند ، از قدرت بحث مى كنيم . اين كار انديشه اجتماعى يا جامعه شناسى است . اتفاقا بايد از اين نظر هم تأمل كرد كه آيا ما مجاز هستيم يا موجّه است كه زبان دين را در باب زندگى اجتماعى ، به زبان جامعه شناسى ترجمه كنيم يا به عبارتى تقليل بدهيم يا تبديل كنيم يا نه؟ من نفيا يا اثباتا حرفى در اين باب نمى زنم. ابتدا بايد ببينيم چه پيامدهايى براى خود حديث يا براى آن فضاى باورهاى دينى دارد.
بايد ديد آن مفاهيم ، عبارت ها و مطالب چگونه است . زمانى من خودم بحثى داشتم در باب جامعه شناسى دينى كه از همين مفهوم پارادايم استفاده كرده بودم . استدلالم هم اين بود كه به رغم اين كه جامعه شناسان دنبال اين بودند كه تعريفى عام كه به اصطلاح زمينه مند نباشد در يك فرهنگ معيّن براى دين ارائه بكنند، اما در نهايت تعريف هايشان به يك فرهنگ خاص


مناسبات جامعه شناسي و حديث
104

و تعميق و توجهى كه مى كردند ، Political برايشان مهم بوده است . بنابراين ، اين ها Social را نمى ديدند و شما تا آن كلمه را نبينيد ، جامعه شناس نمى شويد. به همين دليل ، انديشه اجتماعى و جامعه شناسى هر دوتايشان به امر Social توجه دارند . حالا رابطه اجتماعى ، نهاد اجتماعى يا ساخت اجتماعى ، همگى قيد اجتماعى دارد و مشترك بين جامعه شناسى Socialogy است . اكنون سؤال اين است كه آيا از اين منظر دينى ، مى توان به چيزى به عنوان Social به خودى خود اصالت داد يا در آن جا امر الاهى اصالت دارد . اگر آن طور باشد ، ديگر به طور خودبه خود شما اصلاً نبايد از Social سخنى به ميان بياوريد؛ يعنى اگر در ادبيات دينى بخواهيد Social را ببينيد ، در نهايت اين است كه امر خدايى را به امر Social تقليل داده ايد؛ چون اصلاً جامعه شناسى و انديشه اجتماعى هم به همين اجتماعى برمى گردد. اين صفت اجتماعى ، يعنى پيوند آدم ها با هم و تمام طبقات تعلق و هم بستگى آدم ها به همديگر ، از آن ناشى مى شود . وقتى مى گوييد جامعه شناسى ، بايد از راه جامعه شناسى هم ثابت كنيد كه چگونه از همين Social نتيجه گرفته است.

در يك نقد كلى اين است كه اگر بايد Social را ديد ، اصلاً بحث جامعه شناسى تاريخى زير سؤال مى رود كه در گذشته اصلاً Social مطرح نبوده تا بتوان گرايشى به نام جامعه شناسى تاريخى داشت؛ در حالى كه اين ، گرايشِ بسيار جا افتاده اى است.

بله، در واقع اگر از ريمون آرون بپرسيم چرا تاريخ جامعه شناسى را از اين زمان شروع مى كنيم و چرا مثلاً ارسطو را جامعه شناس نمى دانيم ، مى گويد به دليل اين كه او اجتماع برايش مطرح نبود . من فقط گفتم يكى از كاربردهايى كه مى شود داشت ، اين است كه پرسش هايمان Problems را از آن جا بگيريم و طبقه بندى كنيم ، اما با اين نگاه ، اصلاً نمى توانيد كار كنيد.

نكته ديگر اين كه ما براساس فلسفه و نيز نگرشى كه برگرفته از مسايل دينى است ، رابطه خداوند را با حوادث اجتماعى و طبيعى ، رابطه اى طولى مى بينيم. پس به هر حال درست است كه به خدا توجه مى كنيم ، اما بحث اين است كه ما برخلاف مسيحيت ، نگاهمان به الاهيات اين طور نيست كه خدا را مستقيم علت پديده ها بدانيم ؛ يعنى در همان جا كه علت پديده ها را امر الاهى مى بينيم ، به هر حال در مسايل اجتماعى ، به علت هاى اجتماعى توجه داريم.

اما اين تفاوت دارد. شما يك وقت از منظر امر الاهى به جامعه مى نگريد ، پس به اين دليل

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3048
صفحه از 240
پرینت  ارسال به