جناب استاد ، واقعا مفاهيم دينى انضمامى هستند؟
نمى گويم حتما انضمامى هستند؛ بلكه مى گويم درباره اين قضيه تأمل كنيد كه آيا مى شود اين ها را به نوعى مفاهيم انتزاعى كه با هر محتوايى درست در مى آيد برگرداند ، يا آن مفاهيم در ارتباط با فرهنگ معيّنى قرار دارند؟
آيا مفاهيم جامعه شناختى مثل همين انحرافات ، واقعا صورى هستند يا اين ها فقط يك بار معنايى خاصى دارند.
سطح انتزاع اين مفاهيم جامعه شناختى بالاست. شما انحراف اجتماعى را به چه چيزى تعريف مى كنيد؟ مى گوييد انحراف از هنجارهاى اجتماعى . حالا هنجار اجتماعى چيست؟ ميليون ها هنجار وجود دارد كه اگر از هر كدام منحرف شويد ، انحراف اجتماعى است.
آيا هنجار مى تواند جنبه دينى هم داشته باشد و در آن صورت ، انحراف از آن گناه به شمار آيد؟
اگر بگوييد هنجار چيست، به خاستگاهش برگرديد و ماهيت پديدارشناسى اش بكنيد ، يعنى به اصطلاح مايه معنايى اش را بيرون بكشيد ، آن وقت معلوم مى شود آيا مى توانيد بگوييد كه اصلاً مى توانيد كلمه هنجار را به كار ببريد يا نه. هنجار چيست؟ شيوه عمل . چه نوع شيوه عملى؟ شيوه عملى كه اجبار اجتماعى از آن حمايت مى كند . درست است. اگر به اين تعريف بكنيم ، ديگر اصلاً نبايد از هنجار دينى سخن بگوييم ؛ يعنى بستگى به نوع تعريف شما دارد. محتواهاى فراوانى مى توان درون «انحراف» قرار داد ، در حالى كه «گناه» هم ممكن است مصداق هاى گوناگونى داشته باشد. گناه چيست؟ گناه ، مرجعى معيّن دارد و آن يا نسبت به يك باور دينى است يا خداست و الى آخر. از اين جهت ، اين دو خيلى راحت با هم جور در نمى آيد كه تطبيقش دهيد . يك شباهت هايى دارند ، ولى تفاوت هايى هم ديده مى شود . حالا بحث من كلاً در مورد زبان اين بود كه شما واژه هاى خاص دينى داريد . خود ماهيت آن واژه ها مهم است كه به آن توجه بكنيد تا بعد ببينيد آيا مى شود اين ها را با انديشه هاى جامعه شناسى وفق داد يا نه . درباره خود كلمه Social ، ريمون آرون در مقدمه مراحل اساسى انديشه همه حرفش اين است كه اصلاً از چه زمانى جامعه شناسى به وجود آمد . مى گويد جامعه شناسى وقتى به وجود آمد كه Social مورد توجه قرار گرفت . اين كلمه صفت است و در گذشته نبوده و در زمان ارسطو Social معنا نداشته است . آن جا Political معنا داشته؛ يعنى به لحاظ وجه نظر