11
مناسبات جامعه شناسي و حديث

الف) رويكرد موضوعْ محورى

يك احتمال آن است كه حديث ، سلسله گفته ها و گزاره هايى در نظر گرفته شود كه از منبعى قدسى به نام معصوم صادر شده است و موردتحليل و تبيين جامعه شناختى قرار گيرد ؛ بدين معنا كه حديث به عنوان پديده اى اجتماعى و زبانى تحت تأثير چه ساخت هاى اجتماعى و معطوف به چه كنش هاى اجتماعى صادر شده و چه عواملى در پديد آمدن اين پيام و روايت مؤثر بوده است . طبعا مطالعه جامعه و شرايط اجتماعى عصر صدور حديث ، كمك شايانى در فهم محتواى حديث خواهد داشت ؛ زيرا حديث ، كنش و پاسخى به آن شرايط بوده و امام معصوم مى خواسته با ارائه آن حديث ، در رفع يا محدود سازى و يا كنترل وضعيت اجتماعى به نحوى كه مقاصد معنوى اش اقتضا مى كرده ، دخالت نمايد . بنابراين شناخت مدينه ، كوفه ، مكه و ديگر شهرهايى كه به نحوى معصوم در آن ها حضور داشته و تحولات اقتصادى ، سياسى ، فرهنگى و اجتماعى در آن سرزمين ها ، در فهم حديث و قرائن متصله و منفصله آن ها بسيار تأثير دارد .
از سوى ديگر صدور احاديث ، تأثيرات فرهنگى ، سياسى و اجتماعى و اقتصادى ويژه اى در زندگى جمعى از مردم آن عصر داشته است . در اين رويكرد بايد ديد كه سخنان معصومان در روابط متقابل اجتماعى مردمان مكه ، مدينه و كوفه چه كاركردهايى داشته و احاديث به عنوان مجموعه گزاره هايى كه ناظر به روابط اجتماعى انسان ها به طور كلان هستند ، چه اثرات و كاركردهايى در ساخت قبيله اى و طايفه اى عربستان و عراق داشته است؟
اين سنخ مطالعه شبيه جامعه شناسى حقوق و جامعه شناسى اخلاقى است كه رسالت آن ، مطالعه دو سويه و متقابل ميان جامعه وحقوق است . در اين رويكرد نيز حديث و جامعه از جهت تأثير متقابل مورد مطالعه قرار مى گيرند .

ب) رويكرد تطبيقى و مقايسه اى

در اين رويكرد ، پديده اجتماعى معيّنى در نظر گرفته مى شود و آن گاه از دو منظر حديث و جامعه شناسى مورد مطالعه قرار مى گيرد و در نهايت ، حاصل و نتيجه مورد مطالعه و پژوهش هر دو حوزه با يكديگر مقايسه شده و نقاط اشتراك و تمايز روشن مى گردد . براى


مناسبات جامعه شناسي و حديث
10

نتيجه كلى تعريف هاى يادشده اين است كه جامعه شناسى ، مطالعه علمى زندگى اجتماعى انسان است ؛ چه در سطح خُرد و چه در سطح كلان .

۲ . حديث

از نظر لغت ، حديث به سختى گفته مى شود كه براى نسبت آن ، خارج و ما به ازايى در يكى از سه زمان (گذشته ، حال و آينده) وجود داشته باشد كه با آن مطابقت نمايد ؛ خواه نسبت ثبوتى باشد يا نست سلبى . اما مقصود از حديث در فرهنگ اسلامى ، متونى است كه حاوى سخن ، فعل و تقرير پيشوايان دينى باشد .
چون احاديث و سخنان بزرگان دين براى هدايت بشر در زندگى بيان شده اند ، طبعا حوزه معنايى وسيعى دارند وشامل روابط نسان با خدا ، انسان با انسان هاى ديگر و انسان با طبيعت مى شود ، گزاره هايى كه در احاديث اسلامى وجود دارد ، بر دو قسم است : برخى هنجارى و دستورى است كه در قالب اوامر و نواهى نمود مى يابد و قسم دوم از گزاره ها ، گزاره هاى توصيفى است كه رابطه ميان دو يا چند پديده را بيان مى كند . طبعا با توجه به تعريف يادشده ، اين گزاره ها ما به ازاى خارجى داشته كه صدق و كذب آن ها با آن امر بيرونى سنجيده مى شود .
روشن است كه نقطه محورى بحث ما در احاديث ، احاديث اجتماعى (احاديث مربوط به رابطه انسان با انسان هاى ديگر) و آن هم از نوع گزاره هاى توصيفى است . البته ممكن است از گزاره هاى دستورى و هنجارى نيز نكاتى در تفسير و توصيف پديده هاى اجتماعى به دست آيد ، ولى به هر حال مقصود اصلى ما ، احاديث اجتماعىِ توصيفى است .

۳ . مفهوم مناسبات جامعه شناسى و حديث

اين مفهوم تركيبى است ابداعى كه تاكنون سابقه نداشته و تداعى كننده نوعى مطالعه بين رشته اى است كه از دو حوزه معرفتى و از افقى ويژه ، يك مسأله و موضوع موردمطالعه قرار مى گيرد . پيش از هرگونه صادر كردن رأى و نظرى در مورد امكان برقرارى رابطه ميان اين حوزه ، بايد دقيقا مقصود از اين تركيب روشن گردد .
چند احتمال و برداشت از اين تركيب به ذهن مى آيد :

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2550
صفحه از 240
پرینت  ارسال به