بر اين اساس ، اين كه بخواهيم حديث را با استفاده از دانش تئورى خودمان بهتر بفهميم ، امكان پذير است؛ به اين لحاظ كه ببينيم اگر قرار است تحقق پيدا بكند ، لوازم آن در جهانِ بيرون چه خواهد بود ، مثلاً براى داشتن جامعه اى كه بناست امر به معروف و نهى از منكر در آن ايجاد بشود ، چه پيشرفت هايى لازم است؛ يعنى اگر بنا باشد نظام سازى كنيم ، شكل بندى بيرونى چگونه مى تواند با آن مطابقت كند . باز در اين جا مى تواند بين معرفت جامعه شناسانه و دانش تجربى ، با آن گزاره هايى كه صبغه هنجارى دارد ، نسبتى برقرار باشد .
پس يكى فهم احاديث است و ديگر اين كه براى تحقق خارجى شان چه شرايطى مى خواهند؛ يعنى شرايط ، لوازم شناختى و گزاره هاى توصيفى ممكن كه مى تواند با آن گزاره هاى ارزشى و هنجارىِ پيام حديث همگنى داشته باشد ، چه مواردى است . پس در اين صورت ، گويا مى توان به نوع جامعه اى رسيد كه مورد نظر است . البته اين ، فراتر از كار علم است؛ يعنى اگر قرار باشد كار علم ، توصيف و تبيين و تفهُّم و پيش بينى و فراهم كردن زمينه مداخله انسان باشد ، تا اين جا مشكلى نيست ، امّا خودش هيچ رهنمود مشخصى نمى دهد . هر چند ممكن است اين بر مفهوم هستى شناختى مشخص ، معرفت شناختى و امثال آن مبتنى باشد ، اما به هر حال به نحو آشكار ، مداخله مشخصى نمى كند .
البته اين كه چگونه جامعه مورد نظر و شرايط لازمِ آن پيام احاديث را در دين محقق كنيم ، در آن جا كه گزاره ها توصيفى ـ تفهيمى است ، بايد باز هم البته از لحاظ قيد و بندهايى متنى ، تاريخى و اجتماعى ، ببينيم چه شناختى از جامعه به ما مى دهد : شناخت كلى از حيث فلسفى يا شبه فلسفى از انسان و جامعه ، يعنى انسان شناختى فيلسوفانه يا دينى يا عرفانى و اخلاقى كه جامعه را همه جانبه مى بيند و جامعه بشرى به نحو كلى ، نه جامعه متعّين و مشخص؛ يا نه ، توصيف و تبيين از يك جامعه متعيّن و مشخص است يا در حدى كلى كه در جامعه شناختى هم در پى آن هستيم؟ چون آن طور كه الآن ما در جامعه شناختى مى فهميم يا دست كم بنده مى فهمم ، اصلاً ما در جامعه شناسى ، دنبال آن هستيم كه اگر بتوانيم ، روابط اجتماعى ، رفتار اجتماعى و واقعيت اجتماعى جامعه ، يا مناسبات فرد و جامعه را به گونه اى بفهميم كه بتوانيم يك نظم ونظريه قابل تعميم درباره آن ها ارائه بدهيم كه اين نظم نظرى ، يا آن قدر خُرد و كوچك باشد كه در حدّ جمع بندى مشاهدات و توصيف جزئيات مشاهده تلقى شود ، و يا آن قدر كلى و فلسفى باشد كه در هر جامعه اى به معناىِ كلى جامعه منطبق باشد . در واقع به نحوى