81
مناسبات جامعه شناسي و حديث

قضيه است؛ يعنى آن طرفى كه مربوط به نظريه سازى و مفهوم سازى است كه به جنبه هاى انتزاعى قضيه مربوط مى شود . جنبه هاى عينى قضيه ، بيرون است.
مثالى مى زنم. هر پديده اى ، ساز و كارهاى علّى دارد كه اين ساز و كارهاى علّى ، قدرت به وجود آوردن حوادث و رويدادها را دارد ، اما براى اين كه به حادثه تبديل شود ، به پيوند با شرايط نيازمند است . اگر اين شرايط نباشد ، حادثه هم خلق نمى شود . حتى ممكن است شرايط در اثر پيوند با يك ساز و كارهاى علّى ، باعث غلط فعّال شدن آن ساز و كارها بشود؛ يعنى شرايط غلط است . بنابراين ، اگر ديگر حادثه اى به وجود نيامد ، دليل بر عدم اين ساز و كارهاست؟ نه ، شرايط نيامده و فراهم نشده و اتفاقا بحث ما اين است كه ساز و كارهاى علّى اين جاست ، اگر چه به حادثه تبديل نشده باشد . آنچه جامعه شناسى تا كنون مطرح كرده ، رابطه بين حوادث بوده و روابط بين حوادث و رويدادها ، الزاما روابط علّى نيست و به غلط علّى ترسيم شده است .

فهرست


مناسبات جامعه شناسي و حديث
80

بر سخن بدى دلالت ندارد؛ يعنى اين انسان كشىِ پست مدرنيستى ، از آن خداكشى مدرنيستى سرچشمه مى گيرد؛ وگرنه ، ما هم جوهرگرا و انسان گرا هستيم . مى گوييم كه انسان گرايى ، بايد با پشتوانه باور به خدا باشد .
اشاره كردم كه توقع من از احاديث ، اين است كه بايد عام بوده و فقط براى يك شيعه صادر نشده باشند؛ يعنى فرازمان و فرا مكان و عام باشند . منظور از اين كه مى گوييم احاديث عام هستند ، اين است كه آن واقعيت اجتماعىِ عام وجود دارد ، ولى تحققشان نيازمند شرايط زمانى و مكانى است و اين شرايط تجربى اند . يك مثال رئاليستى بزنم تا مطلب روشن شود . مى گويند ما اين كه گفته مى شود هر نظريه اى محصول زمان خودش است را قبول نداريم؛ زيرا معنايش اين است كه قابل تعميم نيست . نه تنها قابل تعميم نيست ، بلكه نوعى نگاه جامعه شناسىِ معرفت خاصى را القا مى كند . يك نسبيت گرايى را در خودش حمل مى كند و باعث نفى خودِ صحبت شما هم مى شود . اگر بپذيريد كه هر حرفى محصول زمان خودش است ، خود اين حرف ، شما را هم زير سؤال مى برد .
آن ها در واقع يك تورى انداخته اند و براساس آن تور ، ارتباط مفهومى و نظم برقرار كردند . معلوم نيست كه اين نظم ها ، با واقعيات هم خوانى داشته است يا نه ؛ ضمن اين كه ما نمى خواهيم تمام حرف آن ها را زير سؤال ببريم. بعضى از حرف هايشان هم درست بوده ، اما لايه هايى را ديدند و لايه هايى را نديدند. چرا برخى لايه ها را نديدند؛ زيرا روش شناسى لازم و منبع لازم را در اختيار نداشتند . بياييد روش شناسى و منبع لازم را در اختيارشان بگذاريم . دقت كنيد منبع تفكرات اجتماعى ، صرفا جامعه نيست؛ يعنى جامعه به معناى افرادش نيست . منبع ، فقط قابل مشاهده ها نيست و با تفكر عقلى و نظرى به دست مى آيد. حالا اگر توجه داشته باشيد ، اين تفكّر عقلى و نظرى با يكسرى منابع ديگرى به سامان مى رسد و كامل تر مى شود .

استاد ، با توجه به نفى روش شناختى پوزيتيويستى و اثبات روش شناختى رئاليستى ، جناب عالى چه روشى را براى فهم مباحث اجتماعى در روايات پيشنهاد مى كنيد؟

عرض كردم يكسرى پيش فرض ها و پرسش هاى اساسىِ روش بكنيد . روش شناسى خودتان را تكميل كنيد و بعد متناسب با موضوع مورد مطالعه ، آن توقعاتى را كه داريد معيّن سازيد و براساس آن توقعات ، سراغ متون احاديث برويد . اين كار ، كار انتزاعى نيست؛ بلكه شما مفاهيمى را بيرون مى كشيد كه بعد بايد آن را با اين واقعيت پيوند بدهيد . اين يك طرف

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3155
صفحه از 240
پرینت  ارسال به