73
مناسبات جامعه شناسي و حديث

هست ، اما مى خواهم اين را بشناسم . ما هم گفتيم اين طور نيست كه تو چشم هايت را باز كنى و همه پيش پنداشت هايت را بيرون بريزى . كافى است كه چشم هايت را باز كنى ، تعصبى هم نداشته باشى ، پيش پنداشت هم نداشته باشى تا آن چنان كه هست ، خود را نشان بدهد . اين چنين نيست و در پديده هاى طبيعى هم چنين نيست .
بنابراين ، به آن شكار و تور شما بستگى دارد. تور خودت را خوب انتخاب و جامع نگاه كن . نگاه ساختارى داشته باش و نگاه جزئى نگر را كنار بگذار . به هر حال ، شما بايد يكسرى پيش فرض هاى روش شناسى داشته باشيد كه در نوع برخورد با احاديث كمكتان كند. اگر دقت كرده باشيد ، براساس پيش پنداشت هاى رئاليسم ، گفتم كه استفاده از متون و آيات ، خودش يك مفهوم پيشينى است كه حتى اين مفهوم پيشينى هم ، به گونه اى در درك از احاديث مؤثر است . اما ممكن است دوباره اين طور بگوييد كه آيا اين بحث به اين معنا نيست كه نمى توانيم به حاقّ احاديث پى ببريم؛ چون اسير محض اين پرسش هاى قبلى هستيم؟ به هيچ وجه ، بستگى دارد . من مى گويم با يك مفهوم روش شناسى پيشينى سراغ احاديث رفتم ، اما دنبال چه چيزى مى گردم؛ يعنى اين مفهوم پيشينى من ، بر چه پيش فرض هايى مبتنى است .
متوجه هستيد ، آيا متن گرا هستم ، زمينه گرا هستم يا ساختار گرا هستم ، همه به آن مقدمات من بر مى گردد؛ يعنى طورى مى خواهم احاديث را بررسى كنم كه به آن وجود عام برسم ، پس اين را مى پذيريم كه روش شناسى ، بر محتواشناسى و جوهرشناسى مقدّم است ، امّا بين روش شناسى و موضوع هم بايد نسبت داشت؛ يعنى من نمى توانم براى هر موضوعى از روش شناسى واحد استفاده بكنم . اين هم يكى از پيچيدگى هاى قبلى است .
من مى خواهم بگويم خود تعلق هم در واقع بحثى است كه مفرّى از آن نيست؛ منتهى مى گويد به اين دسته از ارزش ها تعلق داشته باش و به اين دسته از ارزش ها تعلّق نداشته باش . بى تفاوتى ، يك تعلق است . مى گويد به بى تفاوتى تعلّق داشته باش ، ولى اگر من بى تفاوت بودم و نتوانستم بين دو مقوله ارزشى تمايز قائل شوم ، چطور مى توانم يك جامعه شناس قوى و مسلّط باشم . متوجه هستيد ، اگر نتوانم خوب داورى كنم ، چطور مى توانم يك جامعه شناس قوى و دقيق باشم و در ادامه كار ، خوب پيش بروم . كسى كه نمى تواند فرق بين ظالم و مظلوم


مناسبات جامعه شناسي و حديث
72

آقاى دوركيم دارد . اين نگاه ، عاميت و توجه به آن فهم هاى متنوّع ، مختلف و متكثّر هم ندارد ؛ يعنى به واقعيت مراجعه نكنيد. ما مى خواهيم به واقعيت مراجعه كنيم ، ولى ورود ما به اين واقعيات ، مسبوق به مفاهيم و پيش پنداشته هاى ماست .
بخشى از تأثير احاديث مى تواند به اين پيش پنداشته ها مربوط شود؛ يعنى نگاهِ انسان مسلمان ، با نگاه غيرمسلمان به جامعه متفاوت است . بله جامعه ، همان جامعه هست . ما قبول داريم جامعه اى وراى جمع جبريه افرادش وجود دارد ، گرچه ما به آن معرفت داريم ، اما اين كه شما چطور نگاهش مى كنى ، در گرو مفاهيم شماست . مهم اين است كه نگاه و روش شناسى مسلمان ، با روش شناسى غيرمسلمان تفاوت مى كند . چه بسا اگر روش شناسى و مفاهيم عملى تو هم تغيير پيدا كند ، بتوانى جامعه را بهتر بشناسى. چرا اين ها نمى توانند خيلى از حركت هاى جوامع اسلامى را فهم و تبيين كنند و گاه يك نگاه پيش گويانه داشته باشند؛ براى اين كه خوب نشناختند و عينك خوبى به چشم نزدند . به قول ايشان ، نتوانستند آن ايده آل كامل را خوب درست كنند. دست كم مى توانيد ايده آل كامل خود را براساس آن پيش فرض هاى مسلمان بسازيد . تعيّن بخشى از پيش فرض هاى مسلمان ، در يك نگاه متنى است و اين نگاه متنى ، مى تواند از كتاب و احاديث به دست بيايد .

برخى عكس اين مطلب را مى گويند كه اين كتب مقدس خرافات است و برخى دانشمندان دين را در حد خرافات مى بينند ، آيا اين يك نگاه ارزشى نيست؟

بله اين يك نگاه ارزشى است و چاره اى از هنجارها نيست . بعضى مى گويند من اصلاً هنجارها را دخالت ندادم ، اما سرشار از هنجار است . آقاى آگوست كنت كه مدعىِ اين نوع انديشه هاست وعلم را خنثى و بى طرفانه از ارزش ملاحظه مى كند ، در نهايت ادعاى پيغمبرى مى نمايد . چرا اين اتفاق مى افتد؟ به هر حال اين ، نتيجه منطقى آن است و اتفاقا دقت هم كه بكنيد اين عامل گرايى پوزيتيويستى ، در نهايت از يك هنجارگرايى سر در مى آورد .
حالا نمى خواهم وارد اين جزئيات بشوم ، ولى به نظر من ، در واقع حالا كه قرار است جامعه را به عنوان يك واقعيت بيرونى بشناسم ـ من قبولم كردم اين يك واقعيت بيرونى است ـ ولى اين واقعيت بيرونى ، كاملاً مثل واقعيت هاى طبيعى نيست . شما هم جزئى از واقعيت بيرونى هستيد؛ يعنى بايد به اين پيچيدگى ها توجه بكنيد ، اما به رغم اين كه من معتقدم جامعه مستقل از معرفت من نسبت به آن وجود دارد؛ يعنى چه من بشناسمش چه من نشناسمش

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3182
صفحه از 240
پرینت  ارسال به