165
مناسبات جامعه شناسي و حديث

نمى شود و چون آن موضوع (دين) را با نگاه منفى و فاقد حقيقت نگاه مى كنيد ، نمى توانيد بفهميد واقعيتِ در درون آن چيست .

قلمرو معرفت جامعه شناسى تا كجاست؟ ظاهرا بيش از اين در حيطه جامعه شناسى نيست كه كاركردها و آثار اجتماعى مناسك دينى را بيان كند ، اما اين كه دين و مناسك واقعيت دارند يا نه ، كار جامعه شناسى نيست؛ بلكه در قلمرو مطالعات فلسفى است. از اين رو ، قضاوت اين كه دين ، امر كاذبِ مفيدى است ، صحيح به نظر نمى رسد؛ زيرا حكم به كذب و صدق ، كار فيلسوف است ، نه جامعه شناس .

فرمايش شما را در تفكيك حوزه هاى بحث كاملاً مى پذيرم ، ولى اوّلاً جامعه شناسى كه بهره اى از فلسفه دارد ، مى تواند بهتر و عميق تر در مورد اديان مطالعه كند . هم چنين جامعه شناسى كه تجربه دينى داشته باشد ، بسيار عميق تر مى تواند به دين بپردازد . البته مقام اين بحث ها بايد تفكيك شود. دوم اين كه ، بايد فضاى انتقادى باز باشد. از اين رو ، برخى از انديشمندان ، ديدگاهى را القا مى كنند كه در اثر برخورد با نظرات ديگران ، چيزى پديد مى آيد كه متعادل و قابل قبول است . شما بايد همه آن مبادى را مراعات كنيد ، اما فكر نكنيد كه اين حرف آخر است . براى مثال ، مالينفوسكى ، مردم شناسى كه ده ـ سيزده سال در ميان برخى اقوام استراليايى زندگى كرده ، بهتر مى تواند مسايل دينى آن ها را بفهمد ، تا مردم شناسى كه پشت ميز مطالعه نظر مى دهد . پس اگر بخواهيد مفاهيم دين اجتماعى را خوب بفهميد ، بايد رفتار دينى را تفهم كنيد و با موضوع پژوهش همدلى و تجربه زيسته داشته باشيد ، ولى در مقام تبيين ، بايد تعلّقات كنار گذاشته شود. بنابراين ، نگاه پوزيتويستى با نگاه تفهمى و نگاه پديدارشناسانه بسيار تفاوت دارد .

برخى كه خواسته اند بى طرفى را رعايت كنند ، طرف سكولاريسم را گرفته اند؛ يعنى به سمت خلاف دين موضع گيرى كرده اند و اين را حرف علمى مى دانند .

اين حرف درستى است و گاه به اسم بى طرفى ، از ايده خاصى طرفدارى مى كنند ، مثل وبر كه براى شناخت اسلام ، به نوشته هاى كسى استناد مى كند كه شناختش از اسلام ضعيف است و درك همدلانه از دين اسلام ندارد و از اين رو ، موضع گيرى درستى نمى كند . اگر وبر انسانى متدين بود و به دين اعتماد مى كرد و آن را حقيقت مى دانست ، مى پذيرفت كه حقيقتى هست؛


مناسبات جامعه شناسي و حديث
164

۴ . چگونگى صدق گزاره هاى حديثى در جوامع غير دينى

در برخى گزاره هاى دينى و حديثى مثل «لَـلـءِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَـلـءِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِى لَشَدِيدٌ» يا «قوام الملك بالعدل» ، بين دو متغير شكر و ازدياد نعمت ، و كفر و زوال نعمت رابطه ايجاد شده است؛ در حالى كه در كشورهاى غربى كفر وجود دارد ، ولى زوال نعمتى هم مشاهده نمى شود. مقصود اين گزاره ها چيست؟ آيا اين ها مختص جوامع دينى است يا گزاره هايى جهان شمول است؟

اين ها هم به آن مبادى كه اشاره كرديد برمى گردد؛ به اين كه نعمت چيست؟ اگر نعمت همين تجليات مادّى و دستاوردهاى اين جهانى باشد ، ما سخن ديگرى نداريم؛ زيرا رفاه و ماديات در آن جا فراوان است ، ولى اگر مقصود از نعمت ، اعم از مادّى و معنوى باشد ، آن ها در غرب شكر نعمت را به جا نياوردند و ابعاد وجودى و جوهر انسان را شكوفا نكردند و حيات را در نظر نگرفتند ، پس در مسايل انسانى خسران ديدند و فطرت را زير پا گذاشتند. سيد جمال اين تعبير را دارد كه من در آن جا اسلام ديدم و مسلمانى نديدم ، ولى هر حرفى را بايد در جاى خود معنا كرد. نمى توان گفت در غرب اسلام بود؛ مقصود از اسلام چيست؟ آيا اسلام فقط جنبه اجتماعى و مادّى است يا رابطه با خدا و توضيح ابعاد حيات و جهان بينى هم مى باشد . اگر چنين است ، اين طور نيست كه اسلام با تمام ابعادش در آن جا وجود دارد .

۵ . قلمرو مباحث جامعه شناسى در حوزه معرفت دينى و حديثى

گاه احساس مى شود برخى از جامعه شناسان ، از موضع جامعه شناسى خارج مى شوند و در موضع فيلسوف مى نشينند؛ يعنى از بلندگوى جامعه شناسى حرف ديگرى مى زنند. بر اين اساس ، شايد برخى از ديدگاه هاى ضددينى جامعه شناسان ، واقعا بر تحقيقات جامعه شناسى مبتنى نباشد ، بلكه از ديدگاه فلسفى يا ايدئولوژى بر ضد دين سخن گفته باشند .

دقيقا همين طور است ، ولى من مى خواهم بگويم اگر نگاه جامعه شناسان به دين ، صرفا نگاهى كاركردى باشد ، باز هم خطرناك است . جامعه شناسان اذعان دارند كه دينْ امرى دروغى است ، ولى كاركرد دارد . پس دين ، امر كاذبِ مفيدى است. البته جامعه شناسان پديدارشناس مى گويند كه اگر نگاه همدلانه به موضوع تحقيق نباشد ، شناخت حاصل

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2648
صفحه از 240
پرینت  ارسال به