161
مناسبات جامعه شناسي و حديث

۲ . عدم تعارض علم و دين

به نظر جناب عالى ، آيا دين اسلام ، مى تواند با اين حوزه هاى جديد معرفتى ارتباط داشته باشد و اگر دارد ، چه روشى در اين باره هست؟ اگر علم واقعا علم باشد و دين گستردگى جنبه هاى خود را داشته باشد ، چه روابطى با هم خواهند داشت؟

اسلام ، از شمار دين هايى است كه بداعت هاى خاصى دارد و مى تواند پاسخگوى مسايلى باشد كه شايد خارج از حيطه اى است كه براى دين مشخص مى شود . من تعارض و تباين جدّى اى بين اسلام و علوم جديد نمى بينم ، مگر در مواردى كه فرموديد؛ يعنى تا آن جا كه علم پاى بند مدعاى خودش است و علمِ به معناى واقعى است و در مسير احراز اين موقعيت حركت مى كند ، اسلام اصلاً با آن مشكلى ندارد؛ اما از آن جا كه آن عناصر بنيادى ، يعنى معرفت شناسى ها ، انسان شناسى ها ، و جهان شناسى ها در ديدگاه هاى علمى اثر مى گذارد يا دين دچار تعبد محض مى شود و عناصر عقلانى و معرفتى خودش را ناديده مى گيرد ، در اين جا مشكل مى شود ؛ وگرنه اگر علم پاى بند مدعاى خودش باشد و دين هم ظرفيت هاى جامع خود را مدّ نظر قرار دهد ، تصور من اين است كه ما با همين جامعه شناسى كه امروزه داريم ، تضادى ندارد . براى مثال ، جاهايى كه كنت مى گويد دين ممكن است باعث هم بستگى شود ، ما هم با او موافق هستيم و تجربه هم اين را در عمل نشان مى دهد .
به هر حال ، هر كدام از اين دانشمندان به آن مبادى علمى ـ معرفتى و منطقى ـ عقلانى خودشان پاى بند باشند ، مى توان گفت بن بستى نيست كه انسان بگويد يا اين يا آن ، و حتما بايد يكى را كنار بگذارد. البته در مسيحيت اين معضل ها و اين دوراهى ها وجود دارد ، ولى دست كم در اسلام نيست؛ زيرا مسيحيت اين ظرفيت را ندارد و علت اين كه اين مسأله در غرب اتفاق مى افتد ، غير از اين كه اتفاقات تاريخى كمك كرده ، ظرفيت ها و محدوديت هاى مسيحيت هم در سوق مؤمنان مسيحى به سمتى كه يك مقدار تعارض بين ايمان و عقل و انتخاب يكى باشد ، عامل است ؛ اين نكته در اسلام نيست .

اگر ما اين را بپذيريم كه بين دين و علم تعارض نيست ، چگونه مى توان از اين دو حوزه استفاده كرد؟ براى مثال ، نهادى اجتماعى به نام خانواده است كه در دين ، ديدگاه هايى در مورد آن بيان شده و علم هم دستاوردى درباره آن دارد . حال چگونه مى توان مناسبت ها و آموخته هاى اين دو را با هم تركيب كرد؟

اين بحث ها به طور مفصل در منازعات بين علم و دين صورت گرفته است؛ يعنى اگر


مناسبات جامعه شناسي و حديث
160

افلاطون ، ماكياول و امثال آن ها نوشته و بازخوانى شده است . اگر كتاب هاى ماكياول را ببينيد ، محتواى آن چارچوب دقيقى ندارد ، اما آن چنان به دست احياكنندگان بعدى نظام مند و مدوّن شده كه گويى ماكياول امروز دارد سخن مى گويد . اين ها تقريبا شبيه نوشته هاى انديشمندان ما ، مانند ابن خلدون است ، ولى ما امروزه ماكياول را كسى مى دانيم كه مانند امروزى ها سخن گفته و اين به دليل هنرى است كه بعدى ها به خرج دادند و او را در فهرست دروس آكادميك و دانشگاهى وارد كردند . چنان وانمود شده كه او بالا دست ندارد ، در حالى كه مطالبى در حد متوسط بيان كرده است. بسيارى از انديشمندان هستند كه چون چنين كارى روى آثارشان صورت نگرفته ، جزء سران انديشه هاى اجتماعى قرار نگرفتند .
پس معروف شدن در سطح جهانى ، خيلى هم روش منطقى و عقلانى ندارد و برخى در محيط هايى قرار مى گيرند كه بعدى ها ، حرف هايشان را به زبان نسل هاى بعد بيان مى كنند. اگر ابن خلدون هم به غرب نمى رفت و مطرح نمى شد ، ما فرقى بين او مسعودى نمى گذاشتيم و شايد بين ما ، فقط به عنوان يك تاريخ نگار مطرح بود. ديگران اين خدمت را به ابن خلدون كردند و آثار او را بازخوانى نمودند و بعد به عنوان جامعه شناس مطرح شد . چنين اهتمامى با بازبينى و بيان اين ذخاير به زبان امروزى و دادن قالبى متناسب به آن ، كار بسيار لازمى است.
اگر به برخى از كتاب هاى حديث بنگريد ، اين ها را براساس حروف اولِ احاديث فهرست بردارى كردند ، اما الان بشر دنبال كارهاى موضوعى است؛ البته اين فقط تفاوت شكلى ماجراست و در تفاوت هاى محتوايى كه قطعا خيلى جدّى تر است. براى مثال ، يك حديث سه چهار كلمه اى ، ممكن است به موضوعات متفاوتى اشاره كرده باشد كه برخى از آن ها ، امروزه اهميت خود را از دست داده است و نيازى به آن نيست؛ اما موضوع ديگرى هم هست كه به آن نياز پيدا شده است . نيز ممكن است حديثى در هر جايى ، به يك معنا قابل استفاده باشد . در اين بين ، آثار آقاى محمدرضا حكيمى و آقاى رى شهرى ، كارهاى بديعى است كه در زمان خود صورت گرفته و الان كارهاى بهترى مى توان انجام داد؛ منتها اين كه با چه عناوين ، قالب ها و دستورهايى سراغ اين قضيه برويم ، همان بحثى است كه قبل از اين هم بوده كه اين دسته بندى ها و مفاهيم را از كجا به دست بياوريم؛ آيا ديگران بايد مفاهيم را براى ما تعريف بكنند يا اين كه اين مفاهيم ، لا بشرط و خنثى هستند؟

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3110
صفحه از 240
پرینت  ارسال به