155
مناسبات جامعه شناسي و حديث

بگوييم چون ايشان را قبول داريم ، چشم بسته كلام ايشان را قبول مى كنيم . اين مغالطه است. مستندات كلام ايشان را قبول دارى يا خود فرمايش ايشان را؟ اين كه فرمايش را چشم بسته قبول كنيم ، از طرف خود آن حضرت مردود است؛ يعنى وقتى هنوز نفهميديم منظور ايشان چيست ، بگوييم ايشان درست مى گويد. البته اگر فهميديم آقا چه مى گويد ، اين جا اگر بگوييم به چه دليل اين حرف را زد ، مى توان گفت كه دليل نمى خواهد و دليلش اين است كه ايشان گفته اند. ايمان هم اين جا معلوم مى شود كه بعد از احراز و بعد از فهميدن كلام ايشان ، اين را به عنوان قانون مى توان پذيرفت .

ممكن است اين جا لغزشى پيش بيايد كه بله بايد فهميد مقصود ائمه معصوم از روايات اجتماعى چيست ، ولى چون اين توجّه به معاريض كلام و جمع بندىِ يك برداشت است ، چكار بايد كرد كه تفسير به رأى پيش نيايد؟

كلمه «تفسير به رأى» چنان وحشتى در بين بعضى مى اندازد كه درباره آنچه مى خواهند استفاده كنند ، دچار وسواس ذهنى مى شوند كه موجب تشكيك ذهنى مى شود و جرأت پژوهش را از محقق مى گيرد . اين از نظر محققان محكوم است. تفسير به رأى ، چارچوبى دارد؛ هم چنان كه رسيدن به يقين هم داراى چارچوبى است . اين نكته نيز قابل ذكر است كه اين كه مى گويند قطع قطّاع حجت است ، در احكام فرعى است و درباره معارف چنين نيست؛ بلكه گاهى فرد به احمق بودن متصف مى شود كه چرا چنين يقين كردى. قرآن نيز برخى از اين قطع ها را اتّباع ظن مى داند ، در حالى كه او قطع دارد . گاهى به كسى مى گوييم چرا چنين فكر مى كنى ، مى گويد من قطع دارم و اين مشكل شماست كه قطع نداريد . اين جا بايد گفت اين مطلب يا از بديهيات است كه بايد ثابت شود ، يا از نظريات است ، كه شما موظفيد بر آن دليل بياوريد .
اما اين كه ما نيز شرايط و مشكلاتى براى رسيدن به نظر ائمه قرار دهيم كه طرف به طور كلى از رجوع به اين ها پشيمان شود ، درست نيست. تفسير به رأى معيارهايى دارد كه مشخص شده و به هر چيزى نمى توان برچسب تفسير به رأى زد. اگر هم كسى چنين تهمتى زد ، مى توان برهان اقامه كرد كه اگر از دو طرف صورت و ماده خلل ناپذير بود ، اين كلامْ برهانى و يقينى است .


مناسبات جامعه شناسي و حديث
154

از اين رو ، گاهى در مورد يك امر علمى ، رواياتى به صورت خبر واحد صحيحى آمده كه علما اصلاً توجهى به آن ندارند؛ چون خبر واحد است. براى مثال ، درباره سماوات و ارضين سبع ، روايتى از امام رضا عليه السلام آمده كه فرموده اند : اين دست من ارض اول است و سماء اول نيز بالاى اين است. ارض دوم و سماء دوم و همين طور تا آخر. سند اين روايت نيز مشكلى ندارد. روايت ديگرى نيز هست كه آسمان از آهن مى باشد ، كه اصلاً معلوم نيست چيست و چگونه است. فقيه به اين روايات مراجعه نمى كند؛ زيرا در فقه چون مسأله عمل و رفتار است ، تنجّز و تعذّر لازم مى آيد؛ ولى در رواياتى كه عرصه معارفى مطرح است ، روش ديگرى حاكم مى باشد .
اين كه در برخى از روايات آمده فقيه كسى است كه بر معاريض كلام ما اهل بيت عليهم السلامتسلط پيدا كند ، يعنى كيفيت ، زمان و مكان عرضه كردن را بداند كه همه اين ها را براساس استعمال لفظ در بيش از يك معنا در بر مى گيرد. يكى از فقها مى گفت : استعمال لفظ در بيش از يك معنا ، نه تنها جايز ، كه مقتضاى فصاحت و بلاغت است . بنابراين ، اگر امام صادق عليه السلام در جايى مى فرمايد بچه را بزن ، نبايد گفت يكى از اركان تربيت ، كتك زدن است؛ بلكه بايد بررسى كرد كه امام در چه شرايط و چه موقعيتى چنين مى فرمايد . يا امام باقر عليه السلام كه مى فرمايد من دوست دارم بر سر شيعيان شلاق زده شود تا تفقه در دين كنند ، آيا مى توان از اين استفاده كرد كه ما هم شلاقى برداريم و بر سر جوانان بزنيم؟ بايد ثابت و متغير اين مباحث را شناخت. به هر حال ، اين نكات براى برداشت جامعه شناسانه از احاديث لازم است .
البته بين مؤمن به ائمه و غير او فرق است. كسى كه مؤمن نباشد ، اين سخنان را به عنوان كلام معمولى تلقى كرده و در پى تحقيق درباره آن نيست ، اما فرد مؤمن مى گويد معصوم عليه السلامخلاف واقع نمى گويد . البته فرق است بين اين كه بگوييم اين ها خلاف واقع نمى گويند و بين اين كه بگوييم واقع همان است كه ظاهر بدوى كلام آن بزرگان اقتضا دارد . خود ائمه به اين مسأله راضى نيستند و فرمودند كه اگر چيزى از ما نقل شد و خلاف عقل بود ، يقين داشته باشيد كه ما نخواستيم آن را بگوييم. پس هر چه گفتند سمعا و طاعتا ، ولى اول بايد بدانيم چه گفته اند.
براى مثال ، اميرمؤمنان عليه السلام در مورد سنت هاى اجتماعى فرمايشى دارد. ما نمى توانيم

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2743
صفحه از 240
پرینت  ارسال به