كه گروه هاى مختلف ، هر كدام دين متناسب با خود دارند و كشاورزان ، جنگجويان و حاكمان ، چگونه حصه هاى مربوط به خود را از دين مى گيرند و تعيّن هاى خاصى به دين مى بخشند و دينْ تعيّن خاصى در نزد آن ها مى گيرد ، دقيقا شبيه به اين مسأله را درباره حديث هم مى توان گفت؛ يعنى هر طبقه اجتماعى ، حديث خاصى را مى گيرد. در اين صورت ، مى توان نسبت بين زمينه هاى اجتماعى و احاديث را تبيين و تفسير كرد .
ممكن است در بعضى از مطالعات جامعه شناسى ، بتوانيد بين ابعاد اجتماعى و كاركردهاى اجتماعى يا انگيزه هاى افراد براى روى آوردن با انگيخته ها و ساختار درونى خود حديث ، فاصله و جدايى بيندازيد . آيا مى توانيد يا نمى توانيد ، چيزى ديگرى است. جامعه شناس مى تواند خود را تا مدتى به اين شكل مشغول كند؛ يعنى بين نوعى نگاه جامعه شناسى محض به مسأله حديث ، و اين كه حديث خود يك دفاع كلامى و هويت كلامى هم داشته باشد ، فاصله بيندازد. شايد با برخى از نظريه ها بتوان اين كار را هم كرد ، اما بعضى ديگر از نظريه ها ، اصلاً وجود و ريشه هاى وجودىِ حوزه هاى معرفتىِ دينى و از جمله حديث را به اعماق زواياى اجتماعى مى برد و هويت اجتماعى به آن مى دهد. در اين طور جايگاهى كه يك طرف افراطى مسأله است ، البته حالا افراطى نه به لحاظ واقعى ، كه شايد جامعه شناسىِ غالب همين باشد ، اما در چنين رويكردى به حديث ، نوعى تقليل گرايى (Reduction) حديث به تعيّن هاى اجتماعى و پديده هاى اجتماعى رخ خواهد داد . براى مثال ، مى بينيد كه اهل حديث ، به وجود آمده اند. بعد بسترهاى اجتماعى آن ، يعنى معاويه ، بنى اميه و كاركردهاى اين ها را پيدا مى كنيد و مى گوييد احاديث به اين صورت تفسير شد ، جعل گرديد و بالنده شد .
در هنگام مراجعه به روايات ، به برخى از احاديث اجتماعى بر مى خوريم كه مفادشان ، رابطه ميان دو متغير اجتماعى است . آيا مى توان همان طور كه شهيد صدر در مكتب اقتصادى مى گويد ، گفت كه در وراى اين نصوص ، يك نظريه اجتماعىِ كلان نهفته است؟ يعنى از ديدگاه روايات ، روابط اجتماعى ، براساس كدام ديدگاه تحليل مى شود؛ كاركردى ، ساختارى يا تضادى؟
اگر در چارچوب جامعه شناسى قرن نوزدهم ، يا آخرين سنگر اين نوع جامعه شناسى ، يعنى پارسونز و جامعه شناسى ساينتيك و علمى سخن بگوييد ، نمى توانيد چنين چيزى بگوييد . اصلاً در اين چارچوب ، تنها نسبتى كه بين جامعه شناسى و حديث مى تواند وجود داشته باشد ، همان بود كه گفتم؛ يعنى حديثْ موضوعِ مطالعات جامعه شناختى باشد .