115
مناسبات جامعه شناسي و حديث

ديگرى هم به دست مى آيد ؛ مثلاً اگر بين احاديث ناسازگارى پيش آيد ، مى توان گفت كه اين ها دو زبان مختلف دارند؛ زبان حديثى كه در نهج البلاغه آمده ، با زبان حديثى كه صد سال بعد از آن نقل شده ، دو زبان مختلف است . پس اين واژه در دو جا يك معنا نمى دهد. اين ها هم بعدا پيش مى آيد؛ يعنى بايد كار نظرى در اين باره انجام بدهيد. فعلاً به كار تجربى نيازى نداريد؛ البته با توجه به اين كه هدفْ تبيين يا پيش بينى باشد . براى مثال ، الآن مسأله در جامعه ما اين است كه چرا آمار طلاق رو به افزايش است؟ هر ديدگاه جامعه شناسى ، تحليل و تبيينى ارائه مى دهد؛ حتى ديدگاه هاى روان شناسى و زيستى هم تبيين مى كنند. اين ها همه شان در جاى خود معتبرند ، ولى شما كدام يك را مى پذيريد؟ به يقين آن ديدگاهى كه بهتر مى تواند پيش بينى يا تبيين كند.
حالا شما بياييد به همين سؤال جواب بدهيد؛ يعنى بگوييد كه علت طلاق از نظر احاديث چيست ، بعد ببينيد آيا مى توانيد همه داده هاى طلاق را در جامعه ايران بر آن مبنا توضيح دهيد. نمى گويم صد در صد را توضيح مى دهيد ؛ چون هيچ نظريه اى اين ظرفيت را ندارد كه همه داده ها را در خود بگنجاند؛ بلكه همين كه بيست درصد آن را توضيح دهيد ، شما به يك نظريه رسيده ايد؛ يعنى مى توانيد ادعا كنيد. بعد آن وقت مى توانيد بگوييد حالا آيا اين نظريه ما ، با نظريه ديگر رفاقتى دارد ، رابطه اى دارد ، تناسبى دارد و همين طور؛ اما اگر از اوّل برويد به سراغ نظريه ها ، ديگر شما كار جديدى نكرده ايد؛ يعنى گويا خودتان را خلع سلاح كرده ايد و تابع آن ها شده ايد و فقط براى آن ها توجيهات درست مى كنيد .
پس اوّل بايد به اين سؤال ها پاسخ بدهيد و بر مبناى احاديث برايش نظريه پردازى كنيد؛ يعنى بدانيد احاديث چه جوابى به شما مى دهند . بعد از داخل آن تبيين يا پيش بينى تان را بيرون بكشيد و ببينيد چقدر از داده ها را تقويت يا رد مى كنند. آن وقت معلوم مى شود كه اين براى تمام عرصه هاى ديگر الگو مى شود؛ يعنى آن علمى كه شما دنبال آن هستيد يا تئورى آن در پى آن هستيد ، به دست مى آيد .
اساسا نظريه پردازى در غرب به اين شيوه شكل گرفته است؛ يعنى سؤالى پيش آمده و شروع كرده اند به جواب دادن. چون نظريات ديگر نمى توانسته اند جواب بدهند ، نظريه جديدى ايجاد شده است. شما هم مى توانيد از منظر حديث اين كار را انجام بدهيد .

فهرست


مناسبات جامعه شناسي و حديث
114

ديگر را كه فَسَدَ در احاديث آمده جستجو كنيد . بعد ديگر مصداق ها ، شاخص ها و نمونه هايش را بيابيد تا اين تعريف درست بشود؛ يعنى اگر بخواهيد دنبال روش آن باشيد ، اين جا در واقع كل باورهاى دينى را به عنوان يك متن گرفته ايد. و داريد كار تفسيرى انجام مى دهيد؛ زيرا اين فَسَدَ بايد در اين متن معنا پيدا بكند. هم چنين فرض كنيد در نهج البلاغه بحث «فتنه» شده است. بايد ديد كه فتنه چيست و چه فرقى با «بلاء» دارد و امام على عليه السلام چه مصداق هايى براى فتنه بيان كرده است .

شايد مشكل به تطبيق مفاهيم اجتماعى مربوط باشد كه هر گاه بخواهند منطبق شوند ، به شاخص ها و مؤلفه هايى نيازمندند. براى مثال ، در «اذا تغير السلطان تغير الزمان» تغيير به چه معناست؟ كوچك ترين چيز مى تواند تغيير به شمار آيد . استاد ، شايد اين خصيصه ، خصيصه مباحث اجتماعى باشد كه در جامعه ، خيلى پرسش ها و ابهام ها وجود دارد؛ يعنى واقعا شايد خيلى هم به جامعه شناسى ربط نداشته باشد؛ يعنى اين پيچيدگى و مشكلِ انطباق ها و تطبيق در آن هاست .

اگر شما نتوانيد آن كار را انجام بدهيد ، بايد دست برداريد. به اين ترتيب است كه آن پارادايم شكل مى گيرد؛ يعنى اين جا همه مفاهيم با يكديگر ارتباط دارند و بايد به فضاى مفهومى وسيعى توجه داشته باشيد تا بتوانيد پيش بينى ساده اى را انجام بدهيد كه آن مفهوم در فضاى وسيع مفهومى معنايش چيست.

آقاى دكتر ، اصلاً لزومى ندارد ما وارد تك تك احاديث شويم ، بلكه از مجموع احاديث مى شود مباحثى را استنباط كرد كه نقاط كليدى هستند. درست مثل اين كه فرموديد كلى هستند و مصداق خاصى ندارد آيا مقصود شما چنين چيزى است؟

شما بعدا براى تفهيم مفاهيمتان ، براى مصداق يابى ، براى شاخص سازى ، و براى ربطش با اين واقعيت بيرونى كه بتوانيد بر مبناى آن پيش بينى كنيد ، نيازمند آن مصداق خاص مى شويد. علم ، يك بخش نظريه پردازى دارد و يك بخش اندازه گيرى؛ يعنى تعريفى كه بتوان بر مبناى آن تعريف مصداقى را پيدا كرد . همين جاست كه علم با واقعيت بيرونى ربط پيدا مى كند. اين با بحث متافيزيكىِ خيلى نظرى كه با واقعيت مربوط نيست و در مورد زندگى معمولى حرف نمى زند ، فرق مى كند. اتفاقا شايد اگر بتوانيد همين بخشِ پيوند با واقعيت را براى يك مورد پيدا بكنيد ، راهكار را بيابيد ؛ چون بيان هاى عام هم خيلى زياد هستند. البته اين جا فوايد

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3145
صفحه از 240
پرینت  ارسال به