جهان بينى دينى ، يعنى جهان بينى اى را كه دين ارائه مى كند بشناسيد كه خدايى هست ، ملائكه اى هست و آدمى هست و از بهشت بيرونش كردند و آمده روى زمين و دين اين كارها را مى كند ، تا بعد كه خدا پيغمبرى مى فرستد . در اين جا دين معنا مى يابد؛ يعنى در اين فضاى مفهومى است كه دين معنا پيدا مى كند. اگر نه ، معنا ندارد. حالا با اين مى توانيد شاخص هاى دين دارى را در اسلام بسنجيد . نمى شود يك كلمه اى گفت كه مربوط به امر قدسى است و بعد هر طور كه خواستيم ، براى خودمان شاخص بسازيم . شاخص ها را ، هم براى دين دارى و هم براى خود دين بايد ارائه كرد . هر كس ، از هر جايى و براى هر دينى نمى تواند شاخص بدهد .
اين بحث قبلى ام بود كه مى خواستم اشاره كنم كه تمام اين ها به همديگر مرتبط هستند؛ يعنى اين امضاهاى كلى را نمى شود ناديده گرفت .
۴ . انواع روابط جامعه شناسى و حديث
اما بحث دراين باره اين است كه شايد بتوان از جامعه شناسى اى كه معمولاً به عنوان جامعه شناسى دينى يا مذهبى شناخته مى شود ، استفاده كرد؛ يعنى در واقع كار الاهياتى بكنيم ، نه كار جامعه شناسى . به اين معنا كه از يافته ها و استدلال هاى جامعه شناسى ، در خدمت توجيه و توضيح آن آموزه هاى دينى كه در باب جامعه آمده ، استفاده كنيم . مثل اين كه زمانى در علم كلام از چه عرصه هايى استفاده مى كرده ، حالا از عرصه جامعه شناسى استفاده مى كنيم . پس اين چيزى است كه جاى ديگر هم انجام دادند و مى شود انجام داد و بايد پيامدهاى آن را هم سنجيد؛ يعنى اين جا يك كار كلامى انجام مى دهيد ، نه يك كار جامعه شناسى .
كار ديگر ، شبيه كارى كه آقاى اورعى در باب مسأله غيبت انجام داد ، اين است كه براى احكام و مقررات اجتماعى ، تبيين جامعه شناختى ارائه دهيم. اين يك كارى است كه ايشان براى غيبت و بعضى از موارد ديگر انجام داده كه بنده هم شنيده ام ، اما فقط همان غيبتشان را ديده ام . مثلاً چرا اسلام گفته غيبت نكنيد . ايشان در آن جا ، پيامدهاى اجتماعى غيبت را براساس نظريه جامعه شناسى توضيح داده است .
كار ديگر اين است كه عقايد دينى را جامعه شناسى كنيم؛ يعنى نوعى جامعه شناسى دينى ، كه البته فكر مى كنم اندكى از هدف شما دور خواهد بود . اين ها نكته هايى بود از انواع نسبت هايى كه مى شود بين حديث و جامعه شناسى ملاحظه كرد.