351
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

به عبارت دیگر نفس مانند خون به تمام فرابدن انسان سر می‏کشد و از هر بخش توشه‏ای بر می‏دارد و نیازی نیز از آن برطرف می‏سازد. بنابراین بسیار محتمل است که نفس به قوای معرفتی، و اعتقادی انسان نیز نوعی ربط پیدا کند، زیرا به آنها سرمی‏زند؛ اما وظیفه اصلی آن معرفت‏بخشی یا ایمان و تصدیق نیست.

به همین ترتیب چنانچه ریشه حسی نفس را خروج نسیم بدانیم، نفس فرابدنی مانند بازدم انسان عمل می‏کند؛ به این معنا که به همان ترتیبی که نسیم در فضایی وارد می‏شود و آن را پر می‏کند و با برداشت اضافاتی از آن خارج می‏شود، نفس نیز چنین عملکردی در فرابدن انسان دارد. نفس مانند نسیم در فرابدن انسان گردش می‏کند و پس از آنکه از هر بخشی مقداری را برداشت کرد، از آن خارج می‏شود. به همین دلیل است که در قرآن هیچ‏یک از عملکردهای قلب، عقل و ایمان به طور قطعی به نفس نسبت داده نشده است.

نسیم نسبت به محیط فرح‏بخشی دارد؛ یعنی وقتی باد می‏وزد، در مکان خود نوعی فرح‏بخشی ایجاد می‏کند. در انطباق دو حوزه روح و ریح و برقراری نگاشت میان آنها، روح موجودی تصویر می‏شود که اولاً دارای حرکت است؛ مانند حرکتی که ریح در محیط دارد (به همان ترتیبی که در روایات به آن تصریح شده است)۱ و ثانیاً نوعی حیات‏بخشی برایش ثابت می‏شود.

بنابراین در ارتباط‏سنجی باید ادعا کنیم که حیات‏بخشی و حرکت روح به عنوان یک ساحت فرابدنی در بدن رخ می‏دهد؛ یعنی اولاً روح مانند هوایی سیال در بدن درحال گردش است و نوعی فرح‌بخشی که از آن به حیات یاد می‏کنیم در بدن ایجاد می‏کند. روح در دو فضا حرکت می‏کند. یکی حرکت در

1.. إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّک کالرِّیحِ؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص ۱۳۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ص ۱۷۱.


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
350

است.۱ وزش و حرکت آرام اولین ویژگی‏ای است که هر انسانی این ویژگی را از مواجهه با باد می‏شناسد. ممکن است ویژگی دیگری در باد مانند فرح‏بخشی نیز بیابیم.

بعد دیگری از فرابدن انسان را «نفس» تشکیل می‏دهد. با بررسی موارد مختلف تنها می‏توان دو ریشه حسی برای نفس در کتاب‏های لغت یافت: یکی مفهومی مانند نسیم و دیگری خون یا مایع سیال مانند آب. برخی از کتاب‏های لغت ریشه حسی نفس را خروج نسیم دانسته‏اند. برای مثال معجم مقاییس اللغه در این باره می‏نویسد:

۰.نفس: أصل واحد یدلّ علی خروج النسیم کیف کان من ریح أو غیرها، و الیه یرجع فروعه.۲

ابن‏فارس معنای خون را نیز یکی از اقوال در این باره دانسته است:

۰.والنفس: الدم، وذلک أنّه إذا فقد الدم من بدن الإنسان فقد نفسه. والحائض تسمّی النفساء لخروج دمها.۳

اگر ریشه حسی نفس را خون بدانیم، از طریق برقراری نگاشت میان ریشه حسی یعنی خون و بعد فرابدنی نفس می‏توان به این نتیجه دست یافت که مانند خون که در رگ‏های انسان به همه جای بدن سر می‏زند و نقش تغذیه همه اجزای بدن را برعهده دارد؛ نفس نیز در فرابدن انسان چنین نقشی بر عهده دارد.

1.. الراء والواو والحاء أصلٌ کبیر مطّرد، یدلُّ علی سَعَةٍ و فُسْحَةٍ و اطّراد. و أصل [ذلک] کلِّه الرِّیح؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۵۴؛ همچنین روایتی نیز به اشتقاق روح از ریح تصریح دارد: عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام - عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عز و جل - وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی کیفَ هَذَا النَّفْخُ فَقَالَ إِنَّ الرُّوحَ مُتَحَرِّک کالرِّیحِ وَإِنَّمَا سُمِّی رُوحاً لِأَنَّهُ اشْتَقَّ اسْمَهُ مِنَ الرِّیحِ وَإِنَّمَا أَخْرَجَهُ عَنْ لَفْظَةِ الرِّیحِ لِأَنَّ الْأَرْوَاحَ؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۳۳. همچنین ر.ک: شیخ صدوق، التوحید، ص۱۷۱ و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۱۷.

2.. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۶۰.

3.. همان.

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2181
صفحه از 369
پرینت  ارسال به