تجسیم خداوند میانجامد و عبارت «لاتدرکه الابصار» آن را نفی میکند؛ اما تقدیر عقلانی - که مورد بحث ماست - نیز در روایات نفی شده است:
۰.وَحَقِیقَةِ رُبُوبِیتِهِ... لاتُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَ لَا یحِیطُ بِهِ مِقْدَارٌ ؛۱
حقیقت ربوبیت الهی این است که چشمها او را درک نمیکنند و اندازهای بر او احاطه نمییابد.
لغتدانان در معنای «تقدیر» سه وجه بیان کردهاند؛ وجه اول، تفکر در آمادهسازی منظم شیء است. وجه دوم، اندازهگیری با نشانهگذاری و معین کردن حدود قطعی شیء و وجه سوم، به معنای نیت قطعی و عقد قلبیِ انجام دادن کاری است.۲ معنای اول و سوم در شناخت عقلی خدا متصور نیست؛ زیرا این دو معنا در جایی به کار میروند که فرد قصد دارد متعلق تقدیر خود را ایجاد کند. معنای دوم میتواند در شناخت خدا مطرح شود. در این معنا اگر تقدیر را به معنای تقدیر حسی بگیریم، عقل منتهای شیء را حدّ نهایی آن قلمداد میکند و با این حدود ارتباط مستقیمی میگیرد؛ در این صورت، در واقع شیء متناهی و دارای ویژگی جسمانی است؛ مثلاً از خصوصیات زمانمندی و مکانداری برخوردار خواهد بود.
در روایات آمده است:
از محمد بن حنفیه از معنای «صمد» پرسیدند. او گفت: علی علیه السلام فرمود: تأویل صمد این است که اسم و جسم نیست. مثل و شبیه ندارد. صورت و تمثال ندارد. حد ندارد و محدود نیست. موضع و مکان ندارد. کیفیت و کجایی و اینجا و آنجا و بالایی ندارد. خلأ ندارد و توپر نیست. قیام و قعود و