الف - متن در یک فرهنگ حاکم برای مخاطبان همان فرهنگ تولید شود؛ برای مثال متنی مانند شاهنامه فردوسی در فرهنگ زبان فارسی و جامعه ایرانی و برای همین مخاطبان تولید شده است؛
ب - متن در یک فرهنگ حاکم برای مخاطبان فرهنگ دیگر و بیگانه تولید شود؛ برای نمونه متون فارسی که در سایر نقاط جهان به نگارش درمیآیند و هدف از آنان تأثیرگذاری بر مخاطب فارسی زبان است در این دسته جای میگیرند؛
ج - متن در یک فرهنگ حاکم برای مخاطبان تمامی فرهنگها از جمله همان مخاطبان فرهنگ حاکم تولید شود؛ نمونه روشن این دسته، متون دینی هستند که معمولاً مخاطب خود را فراتر از مخاطبان مکان و زمان خود در نظر میگیرند.
در قسم اول متن برای مخاطبان فرهنگ حاکم تولیده شده است. بنابراین باید پیشبینیهای متناسب با هدف انتقال پیام به همان مخاطبان را در نظر بگیرد.
در قسم دوم اصل، فرهنگِ بیگانه است و مخاطبان فرهنگ دیگر اصالت دارند. اگرچه ممکن است هر دو دسته مخاطبان در نظر باشند که در صورت عدم تعارض مقتضیات هر دو دسته مورد توجه قرار میگیرد و در صورت تعارض آنکه اهمیت خاص دارد مقدم میشود.
در قسم سوم یعنی زمانی که در یک فرهنگ حاکم متنی برای مخاطب عام تولید شود، لازم است مسائل زیر بررسی شوند:
یکی اینکه فهم مخاطبان اولیه تا چه اندازه در فهم مخاطبان ثانویه دخالت دارد. در این وضعیت، گاه بدون فهم مخاطبان اولیه اساساً انتقال پیام به مخاطبان ثانویه امکانپذیر نخواهد بود و گاه مؤلفههای فرهنگی و قرائن خارج زبانی وجود دارد که در فهم این دسته دخیلاند، اما از قابلیت انتقال به سایر فرهنگها نیز برخوردارند.