267
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

«وقوف» یا اشراف عقل سبب می‏شود که عقل بر اشیا احاطه داشته باشد. در روایت: «قَدْ عَجَزَتِ الْعُقُولُ عَنِ الْوُقُوفِ عَلَی حَقِیقَتِهَا؛۱ عقل‏ها از آگاهی بر حقیقتِ او ناتوان‏اند.» وقوف، راه احاطه عقل معرفی شده و بیان شده که عقل از وقوف بر حقیقت خدا، عاجز است. اگرچه روایت آخر، محدودیت در احاطه را تنها به شناخت حقیقت و ذات الهی بازمی‏گرداند، با تنقیح مناط و یافتن دلیل اصلی، که عدم تناهی موضوع شناخت است، می‏توان حکم را به شناخت صفات هم تسرّی داد؛ زیرا صفات الهی هم نهایتی ندارند. احاطه علمی در روایات در دوجهت قابل بررسی است. گاه با عاملیت عالم است و عاملیت غیر عالم است. احاطه علمی با عملیت عالم در گونه‏های زیر دیده می‏شود:

ضبط

یکی از شیوه‏های آگاهی عقل از متعلق علم، «ضبط» است. ضبط در کتب لغت، به معنای ملازمه شیء با چیزی به گونه انفکاک‏ناپذیر معنا شده است.۲ البته این ملازمه، مطلق نیست، بلکه در آن ضبط‏کننده، ضبط‏شونده را در بر می‏گیرد؛ ازاین‏رو برخی لغت‏دانان، ضبط را «اخذ شدید» معنا کرده‏اند.۳ برخی دیگر نیز این ملازمه را همراه با حبس دانسته‏اند۴ و برخی دیگر ضبط شیء را حفظ شیء با صلابت و اتقان دانسته‏اند.۵ براین‏اساس ضبط عقل بر هر شیئی، با نوعی شمول و احاطه همراه است.

خداوند، بالاتر و والاتر از احاطه عقل است و عقل، تواناییِ هیچ‏گونه

1.. مفضل، توحید مفضل، ص۱۷۸.

2.. ازهری، تهذیب اللغة، ص۱۱، ص۳۳۹؛ فراهیدی، العین، ج۷، ص۲۳.

3.. ابن‏درید، جمهرة اللغة، ج۱، ص۳۵۲.

4.. ابن‏سیده، المحکم والمحیط الاعظم، ج۸، ص۱۷۵.

5.. جوهری، الصحاح، ج۳، ص۱۱۳۹.


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
266

نمی‏کنند، بلکه با تنوع واژگانی این معنا به تصویر کشیده می‏شوند. این محدودیت در روایت زیر در واژه «فکر» نماسازی بیان شده است:

۰.فَمَعَانِی الْخَلْقِ عَنْهُ مَنْفِیةٌ وَسَرَائِرُهُمْ عَلَیهِ غَیرُ خَفِیةٍ الْمَعْرُوفُ بِغَیرِ کیفِیةٍ لَایدْرَک بِالْحَوَاسِّ وَلَا یقَاسُ بِالنَّاسِ وَلا تُدْرِکهُ الْأَبْصارُ وَلَا تُحِیطُ بِهِ الْأَفْکارُ؛۱

معانیِ مخلوقات از او نفی می‏شود و رازهای مخلوقات بر او پنهان نیست. او شناخته‏شده بدون کیفیت است. با حواس درک نمی‏شود و با مردم مقایسه نمی‏گردد. چشم‏ها او را درک نمی‏کنند و فکرها به او احاطه نمی‏یابند.

همچنین در روایت: «هُوَ أَجَلُّ مِنْ أَنْ یدْرِکهُ بَصَرٌ أَوْ یحِیطَهُ وَهْمٌ؛۲ او والاتر از آن است که با چشم درک شود یا وهم، او را به احاطه درآورد» وهم نمایه شده است؛ یعنی روایت با تنوع تعابیر قصد داشته تا نقصان عقل را بیان کند.

این تنوعِ واژگانی تنها در جهت تبیین عقل نیست، بلکه تنوع واژگانی در بعد احاطه نیز در روایات مشهود است؛ مثلاً روایات گاهی به جای تعبیر «احاطه»، از عبارت «حوایه» یا «وقوف» استفاده می‏کنند. در دعای «یا مَنْ لَاتَحْوِیهِ الْفِکرُ یا مَنْ لَایدْرِکهُ بَصَرٌ؛۳ ای کسی که فکرها تو را در بر نمی‏گیرد! ای کسی که چشم تو را درک نمی‏کند» عدم احاطه عقل با تعبیر «لاتحویه» تصویرسازی شده است. در این روایت، همان‏گونه که تواناییِ شناخت از بصر نفی شده، قابلیت ادراک از فکر نیز سلب شده است؛ با این تفاوت که در فکر از عبارت «لاتحویه الفِکر» استفاده شده است. مقصود این است که فکر نمی‏تواند حاوی و محیط بر خدا شود و به این دلیل، محدود است.

1.. شیخ صدوق، التوحید، ص۷۹.

2.. همان، عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۱۳۲.

3.. ابن‏طاووس، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص۱۵۴.

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2157
صفحه از 369
پرینت  ارسال به