177
معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی

ذات خود ندارد. به عبارت دیگر مقوله‏بندی منطقی در اصل به ماهیات تعلق می‏گیرد که جنبه انتزاعی دارند.

توجه به این نکته ضروری است که ذهن‏گرایی موجود در مقوله‏بندی منطقی به معنای فراموشی خارج نیست، بلکه تمام مفاهیم ذهنی در تمام سطوح، ناظر به مصادیق خارجی هستند و به همین دلیل دانش‏های منطق و معرفت‏شناسی به دنبال ارائه ملاک صدق و کذب که بیانگر کشف تطابق گزاره‏ها با واقعیت خارجی است، می‏باشند. به عبارت دیگر در مقوله‏بندی منطقی هرگز معیار مقوله‏بندی ذهن افراد نیست، بلکه مقوله‏بندی در سطح مفاهیم نمود بیشتری یافته است. اگر معیار مقوله‏بندی ذهن افراد باشد و مقوله‏بندی تابعی از شناخت فرد به حساب آید در این صورت، انسان بدون اینکه در قید و بند خصوصیات خارجی باشد، پدیده‏ها را دسته‏بندی می‏نماید. خواه این دسته‏بندی ذهنی، واقعیت خارجی نیز داشته باشد یا نداشته باشد. این‏گونه دسته‏بندی تنها برای خود فرد قابل استفاده است و جنبه شخصی خواهد گرفت؛ درحالی‏که مقوله‏بندی منطقی علاوه بر ذهنی بودن، مفاهیم را از منشأ خارجی آنها انتزاع می‏نماید و همچنین اصل تعین مقولات را به رسمیت می‏شناسد و بر این باور است که ذهن تنها مقولات را کشف می‏کند.

اصل دوم: لزوم عنصر مشترک

یکی دیگر از پیش‏فرض‏هایی که در مقوله‏بندی منطقی وجود دارد، این است که در تمامی مصادیق یک مفهوم، عنصر مشترک یافت می‏شود و به دلیل وجود این عنصر، آن مفهوم خاص بر تمام مصادیق خود صدق می‏کند. در برخی موارد این عنصر مشترک همان ماهیت است که جنبه متافیزیکی دارد؛ یعنی از سویی ذهنی و از سوی دیگر وجه اشتراک مصادیق است. مصادیق خارجی نظیر


معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
176

در حقیقت این دسته‏بندی اولین خروجی مقوله‏بندی منطقی است. مقوله‏بندی در منطق به همین ترتیب ادامه می‏یابد و در پدیده‏های مورد مطالعه جاری می‏شود. در این روند مفاهیمی نظیر جنس، نوع، فصل و عرضی شکل می‏گیرند و در تعریف پدیده‏ها از این مفاهیم بهره برده می‏شود. سپس در قالب حد و رسم، تعریف پدیده صورت می‏گیرد؛ به این معنا که در تلاشی ذهنی برای هر موردی به تناسب موضوع، مفهومی انتخاب می‏شود که بیانگر جنس یا فصل یا عرضی آن باشد. در این روش توجه به مصداق و واقعیت خارجی جنبه فرعی و درجه دوم دارد.۱

در مرحله دوم از مقوله‏بندی در منطق ارسطویی، ذهن‏گرایی این‏گونه نمود می‏یابد که به جای بازگشت به عالم واقع، تمرکز به ذهن است. اگرچه دانش‏های بشری با موضوعات عینی و ملموس سروکار دارند، ولی ازآنجاکه سرشت این مقوله‏بندی امری ذهنی و انتزاعی است با واقعیت به صورت مستقیم سروکار ندارد و ارتباط اصلی آن با مفاهیم است. ازاین‏رو در دسته‏بندی موضوعات علوم نیز در نهایت آنچه دسته‏بندی می‏شود، مفاهیم انتزاعی است. براین‏اساس علم بیشتر صورت ذهنی به خود می‏گیرد و از پرداختن به واقعیت‏های خارجی ناتوان می‏گردد؛ زیرا شکل‏گیری آن بر اساس نوعی مقوله‏بندی بوده است که دانش را به سمت انتزاع سوق می‏دهد و از پرداختن به واقعیات بازمی‏دارد و دانش‏ها تنها زمانی به واقعیات روی می‏آورند که بشر و نیازهای بشری، دانش را در تنگنا قرار دهد، ولی خود دانش چنین تمایلی در

1.. فارابی در این باره چنین می‏گوید: «الجنس والفصل حقیقتهما أن تعقل معان مختلفة؛ تکون لها لوازم یشترک الجمیع فی بعض تلک اللوازم ویختلف فی البعض. فاللوازم المشترکة فیها تسمّی جنسا والمختلفة فیها تسمّی فصلا أو لوازم أو أعراضا ... و ذلک أنّ المعانی العامّة لا وجود لها فی الأعیان؛ کالحیوان مثلاً و إنّما وجودها فی الذهن، فهی مقوّمة لوجودها فی الذهن»؛ فارابی، الاعمال الفلسفیة، ص۳۹۶.

  • نام منبع :
    معناشناسی شناختی در کاربست متون وحیانی
    سایر پدیدآورندگان :
    محمد رکّعی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 2139
صفحه از 369
پرینت  ارسال به