متوشالح [علیه السلام]، پسر انوش [علیه السلام]... [پسری به نام] لمک [علیه السلام] داشت... که ریاست را به او سپرد... سپس لمک [علیه السلام] پس از ۷۷۷ سال ریاست، پسرش نوح [علیه السلام] را برای ریاست بر مردم گمارد... و او ۹۵۰ سال ریاست را در اختیار داشت».۱ در آثار کهن یهودی- مسیحی آمده که بزرگان و شیوخ همچنین عهدی تغییرناپذیر را از نسلی به نسل دیگر منتقل میکردند. یکی از کتب نامعتبر مسیحیت، یعنی کتاب یوبیل۲ این عقیده را به روشنی بیان میکند. نوح در پایان عهد خود با پسرانش میگوید:
اینچنین، پدربزرگتان انوش [علیه السلام] به پسرش متوشالح [علیه السلام] و متوشالح [علیه السلام] به پسرش لمک [علیه السلام] و لمک [علیه السلام] تمام آنچه را که پدرش به او امر کرده بود امر نمود. من نیز به شما پسرانم امر میکنم، همانگونه که انوش [علیه السلام] در نسل اول به پسرش امر کرد؛ او در نسل هفتم میزیست و به پسرانش و پسران پسرانش امر میکرد و آنان را تحت فرمان داشت تا اینکه از دنیا رفت.۳
این احادیث مربوط به انتقال عهد دینی و صلاحیت فائقه بزرگان باستانی از نسلی به نسل دیگر (که، همانگونه که مشاهده کردیم، در میان شیعیان صرفاً مرحله اول روند همگانی وصیت امامی را شکل میدهد) از همان اواخر قرن اول هجری به منابع اسلامی راه یافتند.۴
1.. Antiquities of the Jews, I, chap. III, p. ۴.
(از آقای مناخیم کیستر (Menahem Kister) به خاطر این ارجاع سپاسگزارم). فلاویوس در جایی دیگر از سلسلهای از پیامبران سخن به میان میآورد که با موسی[ علیه السلام] آغاز شده و کتاب مقدس داشتهاند. ر.ک:
Wensinck, "Muhammad und die Propheten". Acta Orientalia, ۲, p. ۱۷۶.
2.. The Book of Jubilees : کتابی ناظر به یکی از جشنهای یهودیان که هر ۵۰ سال یک بار برگزار میشده و مراسمی خاص در مورد بردگان و کشتزارها از جمله آیینهای آن بوده است (و.).
3.. Jubilees,VII, p. ۳۸-۳۹.
4.. در حقیقت ایده انتقال میراثی الهی در میان سلسلهای از پیامبران الهی که خدا آنها را برای مأموریت الهیشان برگزیده (إصطفیٰ)، پیشاپیش از نکات شناختهشده قرآن بوده، اما این مطلب، موضوع نوشتار حاضر نیست.