95
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم

بخشی از حدیث پیش‌گفته که مفیدترین اطلاعات را در اختیار می‌گذارد، مشتمل بر تمایز آشکار میان دو فعل أوصیٰ و دَفَعَ است. دَفَعَ صرفاً به معنای تحویل دادن است، در حالی که أوصیٰ به معنای «انتقال چیزی از طریق وصیت» یا «امر کردن» می‌‌باشد. این تمایز با تمایز بین پیامبران و ‌اوصیا متناظر است. در احادیث ما گفته شده که هر پیامبری وصیت را به ‌وصی خود «امر» کرده، در حالی که ‌وصی، آن را به ‌اوصیای بعدی صرفاً تحویل می‌‌دهد تا ‌این‌که به پیامبر بعدی «تحویل داده شود»، که او هم به نوبه خود آن را به ‌وصی خود «امر» می‌‌کند. تمایز پیش‌گفته مبتنی بر این دیدگاه است که ‌اوصیای میان دو پیامبر، تنها عامل‌های انتقال هستند، و وظیفه‌شان انتقال (دَفَعَ) میراث الهی و رساندن آن به شخص بعدی است، به گونه‌ای که انتقال متوالی ‌‌وصیت، مورد اطمینان باشد. تنها پیامبران، اجازه «به ارث گذاردن» یا «امر کردن» این میراث به جانشینان خود را دارند. مهم‌‌ترین نکته این است که خود محمد [صلی الله علیه و اله] وصیت را به علی [علیه السلام] «تحویل داد»، که این نکته اشاره روشنی


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
94

که به نوبه خود این میراث نبوی یعنی وصیت را به برادرش اسحاق [علیه السلام] داد. اسحاق [علیه السلام] آن را به یعقوب [علیه السلام]، و او نیز آن را به یوسف [علیه السلام] منتقل کرد و این کار هم‌چنان پیش رفت تا ‌این‌که سرانجام، موسی [علیه السلام] آن را از طریق شعیب [علیه السلام] دریافت کرد. موسی [علیه السلام] اولین پیامبر بنی‌اسرائیل و عیسی [علیه السلام] آخرین آن‌ها تلقی می‌شود.۱ گفته می‌‌شود این میراث نبوی را موسی [علیه السلام] به یوشع [علیه السلام]، یوشع [علیه السلام] به داود [علیه السلام]، و او به سلیمان [علیه السلام] منتقل کرد، تا ‌این‌که به عیسی [علیه السلام] رسید. آخرین ‌وصی عیسی [علیه السلام] یعنی بُردَه [علیه السلام]، ‌وصیت را به پیامبر اسلام، محمد [صلی الله علیه و اله] منتقل کرد. محمد [صلی الله علیه و اله] نیز آن را به علی [علیه السلام] سپرد و این روند بین همه ائمه شیعه [علیهم السلام] ادامه یافت.۲

این حدیث در میان شیعیان اثنی‌عشری به عنوان مثالی از قاعده نصّ، یعنی اعطای صلاحیت از طریق انتصاب، عمل می‌کند. این حدیث با جمله‌‌ای منسوب به محمد [صلی الله علیه و اله] پایان می‌‌یابد با این مضمون که یگانه ‌‌امام برحق، کسی است که نصّ سَلَف خود را دارا باشد، یعنی علی [علیه السلام] تنها ‌وصی برحق محمد [صلی الله علیه و اله] است.۳

1.. مثلاً ر.ک: طبری، تاریخ، ج۱، ص۴۵۱؛ ابن قتیبه، معارف، ص۲۴. با این همه، اسحاق‌[ علیه السلام] گاهی به عنوان اولین پیامبر عبرانی به حساب می‌آید. علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱، ص۵۶.

2.. ابن شهرآشوب،مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۱۵-۲۱۶؛ رجب البرسی، مشارق انوار الیقین، ص۵۸؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۳، ص۵۷ـ۵۸؛ گاهی اصل پی در پی بودن وصیت از جانب برخی از خود اهل البیت‌[ علیهم السلام] شدیداً مورد انتقاد قرار می‌‌گرفت. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۴-۳۲۵؛ Vorlesungen, p. ۲۶۰, note ۵ .

3.. بر اساس قاعده نصّ، پیامبر[ صلی الله علیه و اله] قبل از رحلتش به طور صریح و روشن علی‌[ علیه السلام] را به جانشینی خود تعیین و منصوب کرد. (Muslim Studies, II, ۱۱۲ ff.; Hodgson, op. cit., p. ۱۰, ff.) می‌‌توان شروع این اندیشه را در تاریخ، تا آغاز قرن دوم هجری دنبال کرد. بیانی صریح و مکتوب از این اندیشه را می‌توان در زندگی‌نامه محمد[ صلی الله علیه و اله] تألیف ابن إسحاق (د. ۱۵۰/۱۵۱ق)، یافت. مطالب کتاب وی از آغاز قرن دوم هجری سرچشمه می‌‌گیرد. بر اساس حدیثی حاوی اطلاعات مفید، که طبری (از طریق سلمة‌بن‌فضل) از ابن إسحاق نقل کرده، محمد[ صلی الله علیه و اله] تمام فرزندان عبد المطلب را جمع کرده و علی‌[ علیه السلام] تنها فرد مهیای یاری پیامبر[ صلی الله علیه و اله]، را در آغوش گرفت و اعلام کرد: «این، برادر من،‌ وصی (یعنی جانشین) من و خلیفه من بر شماست. از او اطاعت و خواسته‌اش را اجابت کنید. [طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۱۹-۳۲۱، ظاهراً این متن در تفسیر طبری، ج۱۹، ص۷۵، عمداً کوتاه شده است: ... إن هذا أخی و کذا و کذا. هم‌چنین ر.ک: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶ (إبن إسحاق و طبری)؛ سیوطی، الخصائص الکبری، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷، ۳۰۸-۳۰۹ (به نقل از ابن إسحاق، بدون ذکر ‌وصیت علی [ علیه السلام]). ابن هشام در کتابی که تألیف کرده، این حدیث را کاملاً حذف کرده است]. شیعه بعدها از این حدیث به خاطر اهداف ضدعباسی خود استفاده کرد. طبق حدیثی شیعی، یک بار از علی‌[ علیه السلام] سؤال شد که چرا به جای عمویش عباس، او وارث محمد[ صلی الله علیه و اله] شد. علی ‌[ علیه السلام] در پاسخ حدیث فوق را نقل کرد (طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۳۲۱-۳۲۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۰۶-۳۰۷؛ شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۱۷۰). بر اساس دیدگاه أبومخنف (د. ۱۵۷ق)، در زمان مختار (میانه قرن اول هجری) لقب وصی آن‌گونه که بر علی‌[ علیه السلام] اطلاق می‌شد، پیشاپیش رایج بود. آن گونه که نقل شده، مختار از محمد‌بن‌حنفیه، پسر علی‌[ علیه السلام] با تعبیر المهدی ابن الوصیّ یاد می‌کرد. ر.ک: بلاذری، أنساب، ج۵، ص۲۱۸.

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 769
صفحه از 302
پرینت  ارسال به