37
کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم

تنهایی برای وقوع فعل کافی نیست. هنگامی که قابلیت و داعی توأم شوند، فعل ضرورتاً باید واقع شود. این تعریف، مانند نظر رازی، بر این فرض تکیه دارد که فعل از لحاظ فلسفی، امکان خاص دارد. اما حلّی، آن‌جا که استدلال رازی مبنی بر این که انگیزه فعل مخلوق خداست را رد می‌کند، قاطعانه به این نظر معتزلی اعتقاد دارد که انسان در افعالش مختار است. در عوض او به این نظر سنتی معتزلی اعتقاد داشت که داعی فعل را فقط انسان ایجاد می‌کند.

در خصوص مسئله لزوم عمل خدا بر اساس مصلحت انسان نیز حلّی کاملاً نظر ابوالحسین بصری را دارد که دیدگاهی بین نظر مکتب بغداد و مکتب بصره داشت. طبق مکتب بغداد، بر خدا واجب است هم در امور دنیوی و هم در امور دینی طبق مصلحت انسان عمل کند، اما مکتب بصره این وجوب را به امور دینی منحصر می‌‌کرد.

همین قضیه در مسئله رنج تحمیلی خدا بر انسان و عوض درخوری که متعاقباً واجب است خدا عطا نماید، نیز صدق می‌‌کند؛ موضوعی که مکتب ابوالحسین بصری در مورد تعدادی از فروعات آن با بهشمیّه اختلاف داشت. حلّی در خصوص این مسائل معمولاً از دیدگاه‌های مکتب ابوالحسین بصری پیروی می‌‌کند.

مورد دیگر تبعیت حلّی از مواضع مکتب ابوالحسین بصری، ردّ دیدگاه بهشمیّه مبنی بر امکان ادعای وجود شیء در حالتی از عدمش است. این دیدگاه ناشی از این فرض بهشمیّه بود که صفت ذاتی شیء،  [بر خود شیء] تقدم وجودی دارد. از آن‌جا که حلی، چنان که قبلاً گذشت، ایده صفت ذاتی را ردّ کرده بود اعتقاد داشت شیء تنها زمانی شیء است که به وجود آید.

حلّی در متابعت از این دیدگاه، با این موضع ابوالحسین بصری موافق بود که خدا بدن انسان‌‌ها را پیش از بازگرداندن (اعاده) آنها در روز قیامت معدوم نمی‌کند، هرچند که بر چنین کاری قادر است. با لحاظ معادل بودن عدم معادل با نابود شدن


کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
36

حلّی در زمینه عدل الهی، باز هم در بیشتر موارد تابع عقاید ابوالحسین بصری است.

یکی از دیدگاه‌هایی که ابوالحسین بصری - عمدتاً به دلیل تحریف دیدگاهش در معرفی فخر‌الدین رازی - به آن مشهور شد، اهمیت فراوانی بود که در فرآیند حدوث فعل، برای انگیزه (داعی) قائل می‌شد. [او معتقد بود] قابلیت انجام فعل بدون همراهی انگیزه، برای حدوث آن فعل کافی نیست. اما در صورت وجود انگیزه، آن فعل لزوماً واقع می‌شود. ابوالحسین بصری در ‌این‌جا با دیدگاه بهشمیّه مبنی بر این که قابلیت، به خودی خود برای تحقق فعل کافی است، مخالف بود. از نظر آنها، مثلاً افعال ناآگاهانه مانند حرکت یا تکلم شخصِ خواب، به آن دسته از افعالی تعلق دارد که بدون داعی واقع می‌شوند. ابوالحسین بصری معتقد بود که حتی چنین افعالی باید داعی داشته باشند، هرچند شاید فاعل کاملاً به آن آگاه نباشد.

به نظر رازی موضع ابوالحسین بصری، معادل جبرگرایی (جبر) است. او بر این نظر دو مؤید دارد. نخست آن که وی اصطلاحات مورد استفاده ابوالحسین بصری و پیروانش مبنی بر این که با حدوث داعی، احتمال وقوع فعل بیشتر می‌شود (أَولی بالوقوع)، را رد می‌کرد و در عوض اصطلاح فلسفی امکان خاص را به کار گرفته و استدلال می‌‌کند که فعل، ممکن به امکان خاص است و هنگامی که علت آن محقق شود، واقع (واجب) می‌‌گردد. بر اساس دیدگاه رازی، این مورد زمانی رخ می‌دهد که قابلیت و داعی برای فعل توأم شوند. اما نظر اصلی رازی این است که داعی فعل را خدا، نه انسان، خلق می‌کند. او بر اساس این دو فرض نتیجه می‌‌گیرد که دیدگاه ابوالحسین بصری در حقیقت نظر خودش را تأیید می‌‌کند؛ یعنی فعل انسان ذیل جبرگرایی (جبر) قرار می‌گیرد.

حلّی از حیث محتوا تابع ابوالحسین بصری بود، اما اصطلاحات فلسفی را آن‌گونه که رازی در این بحث مطرح کرد، به کار می‌گرفت. [از نظر او] قابلیت به

  • نام منبع :
    کلام شیعه در پژوهش‌های غربی - دفتر دوم
    تعداد جلد :
    2
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 813
صفحه از 302
پرینت  ارسال به