با این حال غیر از دورویی، هیچ عملی مرتبطتر با شیعیان امامی وجود ندارد، و برای رقبای ایشان که دورویی را با دروغگویی یکی میدانستند هیچ عملی جذابتر از آن نبود. از این رو، علمای شیعی در دفاع از این عمل، تلاشهای مجدانهای انجام دادند تا تفاوت میان دروغ واقعی۱ و آنچه که کذب به نظر میرسد (ما ظاهره الکَذِب) را مشخص کنند؛ مورد دوم هنگامی که بتواند در خدمت دین باشد، مجاز است. مثال بارز این مطلب سخن یوسف [علیه السلام] است، که به برادرانش گفت: «شما دزد هستید» (سوره یوسف، آیه ۷۰). به گفته مجلسی، سخن وی موجب دروغ نشد (اگرچه یوسف میدانست که آنها دزد نیستند)؛ زیرا سخن او بر اساس دلیل مناسب (مصلحة) بیان شده، یعنی برای نگاه داشتن برادر کوچکترش نزد خویش، در عین بیاطلاع نگاه داشتن سایر برادران از هویت واقعی خویش.۲
تمایز مشابهی را ابن بابویه در رابطه با گروهی از اصحاب بیان میکند که هنگامی که تعدادی از کفار مکان پیامبر [صلی الله علیه و اله] را از ایشان جویا شدند، گفتند نمیدانند پیامبر [صلی الله علیه و اله] کجاست. به نظر ابن بابویه، این دروغ نیست، اگرچه به نظر دروغ میآید (و إن کان ظاهرهِ ظاهرَ کَذِب)؛ این صحابه به خاطر حفظ جان پیامبر [صلی الله علیه و اله] با جواب خود، باید تحسین شوند.۳
ائمه [علیهم السلام] و اصحاب ایشان در عمل، تبحر خاصی در دادن جوابهای مبهم و
1.. که البته حرام است؛ به عنوان مثال ر.ک: برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۷ـ۱۲۰.
2.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۲۱۷، ش۳؛ و به نقل از آن، علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۷۵، ص۴۲۵، به همراه شرحهای مجلسی در بحار الأنوار، ج۷۵، ص۴۲۵ـ۴۲۶، و در مرآة العقول، ج۹، ص۱۶۸.
3.. شیخ صدوق، کمال الدین، ص۴۷.