125
اندیشه‌های ‌کلامی خاندان اعین

شده است که نشان از اعتقاد زراره به علم ذاتی خداوند دارد.۱

دیدگاه هشتم به این نکته مهم اشاره می‌کند که معنای قول «انّ اللّه یعلمه»، «انّه یفعل» است؛ یعنی خداوند «دانستن» را ایجاد و خلق می‌کند؛ از این رو باید گفت خداوند فعلی دارد به نام دانستن. در ادامه اشعری می‌گوید اگر از آنها بپرسیم كه خداوند از ازل به خودش عالم بوده یا نه، گروهی می‌گویند خداوند از قدیم به ذات خودش علم نداشته و بعدها «فعل علم» برای او حاصل شده است؛ ‌‌‌چرا که زمانی خداوند وجود داشت، ولی هنوز فعلی انجام نداده بود. گروهی دیگر می‌گویند خداوند از قدیم به ذاتش علم داشته است. آنان در پاسخ به اینكه آیا خداوند از قدیم فعل داشته و فعل خدا هم قدیم است، می‌گویند بله، خداوند از قدیم فعل داشته است؛ اما قائل به «قدم فعل» نمی‌شوند. اشعری ادامه می‌دهد كه گروهی دیگر از شیعیان معتقدند خداوند بجز افعال اختیاری انسان‌ها، به همه چیز قبل از اینکه وجود پیدا کنند، علم دارد؛ اما علم خداوند به افعال اختیاری زمانی است که آن افعال تحقق پیدا کرده باشند.۲ از این کلمات اشعری به دست می‌آید که سخن این گروه در مورد علم فعلی خداوند بوده، نه علم ذاتی؛ ‌‌‌چرا که از خلقت «دانستن» صحبت می‌کرده‌اند.

قائلان به دیدگاه نهم، چنان‌که از شواهد پیدا است،۳ معاصر اشعری هستند که در این صورت از محل بحث خارج خواهد بود.۴

1.. در صفحات پیش رو ذکر شده است.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۸.

3.. به نظر می‌رسد بر اساس شیوه اشعری در نقل اقوال در کتاب مقالات - که در بيشتر موارد قول آخر را به متکلمان شیعی هم عصر خود مرتبط می‌کند - منظور اشعری از این گروه، بنونوبخت و جریان کلامی بغداد است. برای مطالعه بیشتر در مورد قول نهم نک: حسینی‌زاده، «نوبختیان در رویارویی با متکلمان معتزلی و امامی»، ص۱۱۔۱۳؛ اسکندری، بررسی تطبیقی اسما و صفات الهی در مدرسه کلامی کوفه و بغداد، ص۱۶۴۔۱۹۶.

4.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۹.


اندیشه‌های ‌کلامی خاندان اعین
124

کرده باشد. محال است خداوند قبل از تقدیر و اراده به آن شیء علم داشته باشد. این استحاله از جهت علم خداوند نیست، بلکه به دلیل موجود نبودن شیء است. شیء زمانی شیء می‌شود و از نیستی محض بیرون می‌آید که به مرحله اراده و تقدیر رسیده باشد.۱ زراره و اصحابش و تمام معتقدان به اینکه علم خداوند قبل از خلقت به اشیا تعلق نمی‌گیرد، باید روشن سازند که خداوند قبل از خلقت اشیا به آنها جاهل است یا نه. تبیین این مسئله به روشنی در دیدگاه مؤمن‌الطاق دیده می‌شود.

دیدگاه ششم، کلام هشام و اصحاب او است. آنان معتقدند که محال است خداوند متعال از ازل به وجود خارجی اشیا علم داشته باشد. خداوند در ابتدا به اشیا علم ندارد و سپس علم پیدا می‌کند. خداوند با یک علم، به اشیا علم پیدا می‌کند و آن علم، صفت خداوند است.۲

این قول با زراره و اصحابش از این منظر هم‌نوا است که خداوند بعد از خلقت صفت علم، عالم به اشیا می‌شود و قبل از خلقت آن به وجود خارجی اشیا علم ندارد؛ اما این قول، مانند دیدگاه زراره و اصحابش، متعرض مسئله علم ذاتی خداوند به اشیا قبل از خلقت‌شان نشده است.

قائلان به دیدگاه هفتم، برخلاف مؤمن‌الطاق، می‌گویند كه خداوند متعال علم ذاتی و نفسی ندارد. آنان معتقدند خداوند متعال به چیزی علم ندارد، مگر اینکه آن شیء را ایجاد کرده باشد؛ منظور آنان از ایجاد شیء، اراده کردن آن شیء است.۳

به عبارت دیگر، تا خداوند شیئی را ایجاد نکند، علم به آن شیء بی‌معنا است. تفاوت این قول با قول زراره این است كه در دیدگاه زراره درباره رد یا اثبات علم ذاتی خداوند به اشیا قبل از خلقت‌شان صحبتی نشده بود. باید افزود روایاتی از زراره نقل

1.. همان.

2.. همان.

3.. همان.

  • نام منبع :
    اندیشه‌های ‌کلامی خاندان اعین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    01/01/1399
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 1050
صفحه از 208
پرینت  ارسال به