مشیت و تقدیر خداوند کند.
با بررسی اسناد تاریخی و روایی روشن میشود که خاندان اعین با قبول اشکالات وارد بر دیدگاه زراره، برای اصلاح آن تلاش كردهاند. نسل دوم این خاندان با عرضه دیدگاه زراره بر ائمه علیهم السلام، به حل مشکلات بحث راه یافتند و به این ترتیب خاندان زراره و شاگردان او به نظریه اهلبیت علیهم السلام بازگشتند. حمزة بنحمران از امام صادق علیهم السلام علت لعن عمویش، زراره، را جویا شد و امام علیه السلام نقل شدن سخنان ناصواب در مورد او را سبب این برائت عنوان کرد. سپس حمزه اندیشه زراره در باب استطاعت را به امام علیه السلام عرضه کرد.۱
در گزارشی دیگر امام صادق علیه السلام جواب پرسش حمزة بنحمران از استطاعت را نداد؛ ولی او سؤالش را تکرار کرد تا اینکه به نتیجه رسید.۲ این روایت، با توجه به این نکته که راوی آن نیز عبید بنزراره است، بهخوبی پیگیری مصرّانه این خاندان در اصلاح اندیشه استطاعت بر اساس آموزههای اهلبیت علیهم السلام را نشان میدهد. از
1.. محمد بن مسعود، قال حدثنی عبداللّه بن محمد بن خالد، قال حدثنی الوشاء، عن ابن خداش، عن علی بن إسماعیل، عن ربعی، عن الهیثم بن حفص العطار، قال سمعت حمزة بن حمران، یقول حین قدم من الیمن لقیت أبا عبداللّه علیه السلامفقلت له بلغنی أنك لعنت عمی زرارة قال فرفع یده حتى صك بها صدره، ثم قال لا و اللّه ما قلت و لكنكم تأتون عنه بأشیاء فأقول من قال هذا فأنا منه بریء، قال قلت فأحكی لك ما یقول قال نعم، قال قلت إن اللّه عزّو جل لم یكلف العباد إلا ما یطیقون و أنهم لن یعملوا إلا أن یشاء اللّه و یرید و یقضی، قال هو و اللّه الحق، و دخل علینا صاحب الزطی فقال له یا میسر أ لست على هذا قال على أی شیء أصلحك اللّه أو جعلت فداك قال فأعاد هذا القول علیه كما قلت له، ثم قال هذا و اللّه دینی و دین آبائی (کشی، اختیار معرفة الرجال، ص۱۴۵).
2.. حدثنا محمد بن الحسن بن أحمد بن الولید رحمه اللّه قال حدثنا الحسین بن الحسن بن أبان عن الحسین بن سعید عن عبید بن زرارة قال حدثنی حمزة بن حمران قال سألت أبا عبداللّه علیه السلام عن الاستطاعة فلم یجبنی فدخلت علیه دخلة أخرى فقلت أصلحك اللّه إنه قد وقع فی قلبی منها شیء لا یخرجه إلا شیء أسمعه منك قال فإنه لا یضرك ما كان فی قلبك قلت أصلحك اللّه فإنی أقول إن اللّه تبارك و تعالى لم یكلف العباد إلا ما یستطیعون و إلا ما یطیقون فإنهم لا یصنعون شیئا من ذلك إلا بإرادة اللّه و مشیته و قضائه و قدره قال هذا دین اللّه الذی أنا علیه و آبائی أو كما قال (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۴۶).