فصل پنجم : آرزوهاى زندگى
آنچه به زندگى ما پويايى و تحرّك مى بخشد ، نگاه به آينده است كه از آن به «اميد» ياد مى كنيم . پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد :
همانا آرزو ، رحمتى از جانب خدا براى امت من است . اگر آرزو نبود ، هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد و هيچ كشاورزى درخت نمى كاشت . ۱
شير ندادن فرزند يعنى انقطاع نسل ، و كشت نكردن درخت يعنى از ميان رفتن غذاى زندگى. تصوّر كنيد زندگى در اين وضعيت چه صورتى مى يابد . گويند روزى حضرت عيسى عليه السلام به پيرمردى كه مشغول كشاورزى بود ، مى نگريست . حضرت عيسى عليه السلام به خداوند عرض كرد : «خداوندا! اميد را از دل او برگير» . در اين هنگام ، پيرمرد ، بيل خود را به كنارى نهاد و روى زمين دراز كشيد . مدتى گذشت . حضرت عيسى به خداوند عرض كرد : «خداوندا! اميد را به دل او بازگردان» . ناگهان كشاورز پير برخاست و شروع به كار نمود . حضرت عيسى عليه السلام نزديك رفت و ماجرا را از وى پرسيد . پيرمرد گفت : «مشغول كار كردن بودم كه با خود فكر كردم و گفتم : تا به كى مى خواهى كار كنى اى پيرمرد؟! از اين رو ، بيل را كنار گذاشتم و خوابيدم . كمى گذشت ، با خود گفتم : به خدا سوگند ، تا زنده هستى بايد زندگى كنى ! از اين رو ، برخاستم و بيل را دوباره به دست گرفتم». ۲