عمق گرفتارى ها نيز نااميد و افسرده نخواهد شد.
تلازمى ميان سختى و ناخرسندى نيست
معمولاً اين گونه مى پنداريم كه شادمانى و رضامندى ، ضدّ سختى و گرفتارى است . آن جا كه سختى باشد ، شادى و رضامندى نيست و آن جا كه سختى نباشد ، شادى و رضامندى به وجود خواهد آمد ؛ اما اين، يك تصوّر نادرست است . هيچ تلازمى ميان اين دو ، برقرار نيست . سختى ، يك چيز است و ناخرسندى ، چيز ديگرى . نبايد تصوّر كرد پيامد قطعى سختى ها ، ناخرسندى و نارضايتى است و شادمانى و دشوارى ، قابل جمع نيستند ! انبيا و اولياى الهى بيشترين سختى ها را در زندگى تجربه كرده اند؛ اما هرگز ناراضى و ناخرسند نبودند . سيدالشهدا عليه السلام با وجود سختى ها و همه دشوارى ها ، راضى بود . آن حضرت هنگام خروج از مكه در خطبه اى خطاب به ياران خود مى فرمايد:
رضايت خدا رضايت ما اهل بيت است . ۱
و جالب تر اين كه روز عاشورا هر چه فشارها بيشتر مى شود و حضرت تنهاتر مى گردد و به كشته شدن نزديك تر مى شود ، چهره اش گشاده تر و با نشاط تر مى گردد . ۲
پس مى توان در ميان مشكلات و سختى ها ، خرسند و شادمان بود و اين ، پديده شگفتى است! راز اين شگفتى در چيست؟ در فصل هاى بعدى ، پرده از اين راز ، برخواهيم داشت . اكنون مهم اين است كه بدانيم رضايت از زندگى را با بازنگرى در تفكّرات و اصلاح آنها مى توان به دست آورد . واقعى شدن تفكّرات ، به واقعى شدن انتظارات منجر مى شود و همين ، مهم ترين شرط شاد زيستن و رضامندى از زندگى است .