19
هنر رضايت از زندگي

زمينه ساز حيات اصيل و پايدار بشر است .
اگر زندگى انسان ، محدود به اين دنيا نيست و دنيا توقفگاهى براى حيات جاويد است ، پس كاستى هاى آن ، آزاردهنده و غير قابل تحمّل نخواهند بود . اگرسالن هاى انتظار بيمارستان ها ، مطب پزشكان ، ايستگاه هاى اتوبوس و... از وضع مناسبى برخوردار نباشند ، هر چند براى ما ناراحت كننده است ، اما قابل تحمّل اند ؛ چون اين اماكن ، محل دائمى زندگى انسان ها نيستند . نامرتّبى و كثيفى خانه شخصى و محل دائمى زندگى و كار ، قابل تحمّل نيست ؛ اما كاستى هاى محل هاى موقّت را مى توان تحمّل نمود . دنيا نيز همين گونه است . كسانى نمى توانند كاستى ها و سختى هاى دنيا را تحمّل كنند كه دنيا را همه چيز مى دانند و حيات ، براى آنها معنايى جز زندگى دنيا ندارد . اما اين ، مطابق واقع نيست . دنيا محل زندگى دائمى نيست . امام على عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
همانا دنيا منزلى است كه هر لحظه بايد آماده كوچ كردن از آن باشى و جايگاه اقامت نيست. خوبى آن اندك و بدى اش آماده است و حكومتش رو به نيستى مى رود و آبادى اش ويران مى شود . ۱
دنيا را بايد گذرگاه آخرت دانست ، نه خانه زندگى و قرارگاه حيات . اگر به اين واقعيت ، واقف شويم و آن را باور كنيم ، كاستى ها و سختى هاى آن را تحمّل خواهيم كرد . آنچه تحمّل ناپذير است ، كاستى هاى سراى جاويد و اصيل است . پس براى اين كه راحت زندگى كنيم ، بهتر است خود را در دنيا اين گونه فرض كنيم :

يك . خود را ميهمانى بدانيم كه بايد از خانه ميزبان ، كوچ كند

كسى كه در دنيا ، خود را «مهمان» و مال را «عاريه» بداند، نه نسبت به مدّت اقامت در دنيا نالان مى شود و نه نسبت به آنچه ندارد يا از دست داده ،

1.غرر الحكم ، ح۲۲۷۴ ؛ عيون الحكم والمواعظ ، ص۱۴۵ .


هنر رضايت از زندگي
18

رضايت از زندگى دست يابيم . در بهشت ، آنچه را بخواهيم مى شود ؛ اما در دنيا آنچه را مى شود بايد خواست . اين ، يك اصل در احساس رضايت از زندگى است . امام على عليه السلام در اين باره سه جمله پر معنى دارد كه مى فرمايد :
هرگاه آنچه را خواستى نشد ، آنچه را شد ، بخواه . ۱
و :
هرگاه آنچه را خواستى نشد ، آنچه را هست ، سخت مگير . ۲
و :
اگر آنچه را خواستى نشد ، اهميت نده كه چگونه هستى . ۳
اگر انسان زندگى را سخت نگيرد و آنچه را هست بپذيرد ، اولاً توان واكنش مثبت را به دست مى آورد و ثانيا در يك آرامش خاصى زندگى خواهد كرد .

۲ . دنيا گذرگاه موقّت است ، نه خانه دائم!

نسبت ميان ما و دنيا چيست؟ اگر انسان را موجودى بدانيم كه دنيا ، انتهاى زندگى او باشد و بشر ، ظرف ديگرى براى زندگى نداشته باشد و اگر دنيا را جايگاهى بدانيم كه براى خود اصالت دارد و كمالش در فراهم بودن نعمت هايش باشد ، در آن صورت ، كاستى ها و فقدان هايش بسيار دردناك و غير قابل تحمّل مى شود . زندگى هنگامى بى معنا و غيرقابل تحمّل مى گردد كه براى انسان ، چيزى جز زندگى اين دنيا وجود نداشته باشد و دنيا همه ظرف زندگى او باشد ؛ اما آيا اين تصوّر ، با واقعيت ، هماهنگ است؟ واقعيت ، اين است كه نه دنيا همه هستى است و نه حيات انسان ، محدود به اين دنياست . دنيا نه تنها قطعه اى از حيات و بلكه مقدمه و

1.غرر الحكم ، ح ۹۰۰۷ .

2.نهج البلاغة ، حكمت ۶۹.

3.غرر الحكم ، ح۱۱۰۳۸ .

  • نام منبع :
    هنر رضايت از زندگي
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    rl
    تاریخ انتشار :
    02/01/1387
    نوبت چاپ :
    h,g
تعداد بازدید : 2674
صفحه از 188
پرینت  ارسال به