فصل پنجم : معناشناسى
معناى سختى ها را دريابيد
يكى از عوامل تنيدگى و فشار روانى ، احساس بى معنا بودن حوادث است . اگر حادثه هاى ناخوشايند زندگى ، بى معنا و بى حاصلْ ارزيابى شوند ، قابل تحمّل نخواهند بود . اگر انسان ، به معنادارى كارها باور داشته باشد ، هر چند دشوار و سخت باشند ، اما آنها را به خاطر معنايى كه دارند ، تحمّل خواهد كرد .
از اساسى ترين و بنيادى ترين اعتقادات دينى اين است كه جهان ، بر اساس حكمت الهى مى چرخد و هيچ حادثه اى بدون دليل و مصلحت نيست . مهمْ اين است كه حكمت ها و مصلحت ها را بشناسيم و اين يعنى «معناشناسى» . زندگى خوب و مثبت ، زندگى اى نيست كه سراسر لذّت بوده ، هيچ درد و رنجى در آن نباشد ؛ بلكه زندگى خوب ، آن است كه «معنا» داشته باشد . فرانكل مى گويد:
يكى از اصول اساسى لوگوتراپى ، اين است كه توجّه انسان ها را به اين مسئله جلب كند كه انگيزه و هدف اصلى زندگى ، گريز از درد و لذّت بردن نيست ؛ بلكه معناجويى زندگى است كه به زندگى ، مفهوم واقعى مى بخشد . ۱
حتى مرگ نيز اگر معنا داشته باشد ، دردآور نيست . اگر معناى مرگ «لقاء اللّه » باشد ، چه چيزى شيرين تر از آن . راز پذيرفتن شهادتِ با آغوش