فصل سوم : كنترل تفسيرى
هر موقعيّت ناخوشايندى، توسّط انسان ، ارزيابى مى گردد. اين ارزيابى ها تأثير مستقيمى بر فشار روانىِ حاصل از موقعيّت دارد. اگر موقعيّت ناخوشايند را مثبتْ ارزيابى كنيم و يا داراى بار مثبت بدانيم، قابل تحمّل خواهد بود و اگر منفى ارزيابى كنيم، از كنترل ما خارج و غير قابل تحمّل مى گردد. در حقيقت ، ما آن گونه كه حوادث را تفسير مى كنيم، به آنها واكنش نشان مى دهيم.
به بيان ديگر، حوادث ، تعيين كننده نيستند؛ تفسير ما از موقعيّت ناخوشايند است كه در كاهش يا افزايش تنيدگى و فشار روانى ، تعيين كننده است. بنابراين، ما به وسيله تفسيرهايمان مى توانيم موقعيّت هاى ناخوشايند را كنترل و مديريت كنيم. كنترل موقعيّت ها در دست كسى است كه كنترل تفسيرها و ارزيابى هاى خود را در دست داشته باشد. به همين جهت ، در متون دينى ، تأكيد زيادى بر تفسير و ارزيابى صحيح از موقعيّت ها شده است.
نكته مهم در ديدگاه دين، هماهنگى تفسيرها با واقعيّت هاست. دين، تفسير خيالى و غير واقعى را نمى پسندد؛ هر چند در ظاهر، كاهنده فشارهاى روانى باشد. واقعيّتگرايى در اين بعد نيز در آموزه هاى دين مشاهده مى شود. متون دينى ، با بيان واقعيّت ها، سعى دارند ارزيابى ها و تفسيرهاى ما را واقعى سازند تا تأثيرى پايدار داشته باشند. در اين زمينه به چند نمونه اشاره مى كنيم :