واژه با یکدیگر تقریب معنایی دارند، و به نحو مسامحه میتوان آن دو را هممعنا دانست.
به اعتقاد لغویین۱ و با توجه به تحلیل معناشناسی آیات قرآن، واژه خیر در تقابل با واژه شر قرار دارد. برخلاف واژه شر که در قرآن تنها یک واژه اشتقاقی دارد، واژه خیر دارای اشتقاقات متعددی است، اما مفهوم تعداد اندکی از این اشتقاقات با بحث خیر و شر مرتبط است.
همانگونه که ناخرسندی ملاک شر دانستن پدیدهها نیست، خرسندی نیز ملاک و معیار برای خیر دانستن رخدادها به شمار نمیآید: (عَسی أَنْ تَکرَهُوا شَیئاً وَهُوَ خَیرٌ لَکمْ)؛ «بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است».۲ تنها با احاطه علمی به رخدادها و آثار آنها میتوان خیر و شر را تشخیص داد و ازآنجاکه علم انسان ناقص است و احاطه کامل به نهان پدیدهها ندارد، او نمیتواند خیر و شر واقعی را معین کند: (وَٱللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ و خدا میداند و شما نمیدانید).۳ انسان با علم ناقص خویش حتی گاهی شر را خیر میپندارد و همانگونه که برای رسیدن به خیر از خداوند درخواست ملتمسانه میکند، از خداوند شر طلب میکند: (وَ يَدْعُ ٱلْإِنسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ؛ و انسان شرّ و ضرر را میطلبد، همانگونه که خیر را میطلبد)۴. انسان عاقل اگر بداند درخواستش مطالبه شر است، چنین مطالبهای نمیکند، اما ازآنجاکه علم ندارد، شر را خیر میپندارد و آن را خاضعانه از خداوند میخواهد. حتی در برخی موارد با علم به خیر نبودن مطالبه، باز از سر سفاهت مطالبه خیر را رها