بنده ، هيچ كدام از اين ها را مانع حركت نمى بينم ، ولى فكر مى كنم پيش از آن ، بايد به پرسش هايى كه پيش تر عرض كردم ، پاسخ بدهيم؛ يعنى ما مى خواهيم چه كنيم؟ فقط چون جامعه شناسى خوانده ايم ، يا چون دغدغه داريم مقدارى از راه برايمان روشن تر بشود ، دنبال اين تحقيق هستيم. ببينيم چه مى خواهيم و برگرديم نگاه كنيم كه اوّل كجا بوديم و حالا كجا هستيم . فرض كنيم به اين برسيم كه اين حرف ها درست باشد . چه عيبى دارد ، ما با تحقيق به اين رسيديم . اما در حقيقت مى گوييم كه اصول يا شواهدى در دست داريم كه براساس آن ها مى توانيم به شناخت هايى برسيم؛ منتهى بايد توجه كنيم كه اين ديدگاه ماست و به يقين آن ديدگاه ها ، با نيازهاى زمان ما ، با دانش فعلى ما ، با دانش زمان ما و با شرايط فعلى ما نسبتى خواهد داشت و آن خودش هم مطلب ديگرى است.
استاد ، آيا جامعه شناس مسلمان ، بايد همان سخن قرآن را در زمينه روابط اجتماعى نقل كند و بعد براى آن شواهد ارائه نمايد؟
حرفى نيست ، ولى آيا ما واقعا مى توانيم اين كار را بكنيم؛ يعنى شواهدى كه مى آوريد ، فهم ما را از دين نقل مى كند يا پيام قرآن را ارائه مى دهد .
۵ . ارتباط حديث و جامعه شناسى در گزاره هاى توصيفى احاديث
فهم خودمان را از دين بيان مى كند ، ولى ما از دين الهام مى گيريم و بعد سراغ جامعه مى رويم .
شما فقط اين نكته را بدانيد كه در گزاره هاى قسم دوم ، يعنى توصيفى ـ تبيينى ، خيلى جاى اميدوارىِ بيشترى وجود دارد . البته بايد اين را هم آزمون كرد كه آيا مى توانيم به يك فهم انسان شناسانه و جامعه شناسانه برسيم كه از آن شروع كنيم ، يا نه؟
ببينيد ، ممكن است يك نكته ، يك سودا و گاهى شايد يك فرازى منفى باشد يا بگوييم آرمانى . پس در مجموع زمينه هايى كه بتوان علمى در اين مورد توليد كرد؛ يعنى سؤال هايى كه طرح مى شود ، مسائلى كه آدم ها با آن برخورد مى كنند ، زمينه اجتماعى كه انسان ها را متوجه جامعه و روابط اجتماعى مى كند ، مثل حركتى كه مثلاً در قرن هيجدهم تا قرن نوزدهم در اروپا به وجود آمد و خوراك هاى معرفتى و جريان هاى معرفتىِ موجود را آماده ساخت ، و به طور كلى همه اين مسايل كه بتوان از آن يك دانش درست كرد ، مقدار زيادى از اين ، به طور