بتواند وضع جوامع موجود جامعه و نظم جامعه تغيير يافته را توضيح بدهد و فرموله بكند.
بر اين اساس ، بايد ببينيم محتوايى كه در احاديث مى يابيم ، به ويژه در گزاره هاى توصيفى يا توصيفى ـ تبيينى ، تا چه اندازه مى تواند اين نوع نگرش كلى را به ما بدهد يا مى توانيم با چه واسطه هايى به اين برسيم كه درك عميق ترى از حقيقت موجود خودمان داشته باشيم .
۳ . بررسى هدف از رابطه حديث و جامعه شناسى
نكته ديگر اين است كه هدف شما از اين كار تلفيقى احاديث با جامعه شناسى حديث چيست و نيازتان چه مى باشد؟ به اين معنا كه اين جامعه شناسى و دانش موجود ، چه چيزى را براى ما آشكار نمى كند كه دنبال چيز تازه اى باشيم . البته تعبير سكولار بودن ، غربى بودن و جهت دار بودن علم و از اين دست بحث ها هم گفته شده ، اما واقعيت اين است كه الآن ما به عنوان انسان هاى مسلمانى كه دغدغه دين داريم ، درس دين هم خوانده ايم و در جامعه شناسى تبحّر داريم و بايد يك جامعه واقعى را اداره كنيم ، الآن ما با چه مشكلى روبه رو هستيم ، چه چيزى مى خواهيم ، چه نياز معرفتى و معرفت شناسى ، و چه نياز عملياتى و اجرايى جديدى داريم كه ما را به حركتى ديگر وادار مى كند و يك حركت تكميلىِ متفاوت بطلبد؟
دين ، حاوى نوعى شناخت راجع به انسان و جامعه است و بايد باشد ؛ چون براى تعليم سعادت انسان در دنيا و آخرت آمده و در آن ، معرفت و شناخت وجود دارد . ما در دين ، يكسرى مفروضات و اصول كلى داريم كه حتى مى توانيم در مقام مثال هم آن ها را ثابت كنيم . مثلاً مى توانيم همين «كُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ» را با پيشرفت هاى علمى بسنجيم و ببينيم «بخوريد و بياشاميد ، ولى اسراف نكنيد» ، چه آثار علمى اى دارد. مثال ديگر اين كه ما خوردن نخاع و كلاً بافت هاى عصبى را حرام مى دانيم . الآن مشخص شده كه ريشه جنون گاوى ، در نوع تغذيه اى است كه به دام ها مى دهند؛ چون غذاهاى آن ها ، افزون بر علوفه ، مقدارى گوشت خوارى هم بوده؛ يعنى از خود بافت ها و امعاء و احشاء اين ها، چرخ مى كنند و به خودشان مى دهند و الآن بررسى كرده اند و متوجه شده اند كه اين خوراك ، باعث به وجود آمدن عامل بيمارى جنون گاوى شده است. پس مى توان از كسب علم ، به اين نكته ها رسيد.
پيش تر گفتيم كه معرفت شناسى و اين بخش ها ، به همديگر ربط دارند و هر چه دانش ما رشد مى كند ، روابط كلى علم و دين ، و معرفت ما از دين بيشتر مى شود ، ولى بدون داشتن