اجبارها و قيودات شناخته شده و شناخته نشده .
با توجه به احاديثى كه در مورد روابط انسان ها وارد شده ، يك همبستگى اجتماعى به دست مى آيد . آيا اين همبستگى اجتماعى ايده آلى است كه هيچ گاه در جامعه تحقق پيدا نكرده ، يا درصدى از آن در جامعه به وقوع پيوسته است ؟
بله ، اگر منظورتان تيپ ايده آل است ، به هر حال تيپ ايده آل طبيعى نيست و فقط مى شود گفت تنها روى منشأ الهامِ احاديث تأثير دارند . بر اين اساس ، ما نمى توانيم واقعيات را كاملاً شكار نماييم و مجبوريم گزينش بكنيم و براى اين گزينش ، مجبور به استفاده از عينك هستيم و در واقع بايد اين عينك را درست كنيم . حالا شما مى گوييد اين عينك را از احاديث بگيريم ، در حالى كه بحث وبر اين است كه كه خود آن عينك هم خميرمايه اش از واقعيات به دست مى آيد؛ منتهى تركيبى است از عين و ذهن .
به هر حال شما بايد به اين سؤال هم پاسخ بدهيد كه اين نمونه آرمانى تان ، واقعا تا چه اندازه رئال و تا چه اندازه به اصطلاح ايده آل و آرمانى است . پس يكى از پرسش هاى اساسى در نمونه آرمانى اين است كه تا چه اندازه به واقعيت ، و تا چه اندازه به ذهن بر مى گردد ، ولى به هر حال صرفا يك دسته بندى است و براساس فايده اش هم بايد ترجمه بشود . من كه فراتر از يك نمونه آرمانى صرف به آن نگاه مى كنم .
شايد آن جا كه بحث الهام را مطرح كردم ، بشود گفت ناظر به يك نمونه آرمانى هم مى شود؛ اما نمى خواهم نظريه اجتماعى را فقط به يك نمونه آرمانى كه بيشتر براساس فايده مندى اش ارزيابى مى شود ، منوط بدانم ، ضمن اين كه عنصر فايده مندى و كفايت عملى را هم به عنوان يك ملاك داورى قبول دارم ، اما مى خواهم وجه تبيينى ترى به احاديث بدهم . بنابراين ، مى شود پاسخ قابل تأملى باشد و بايد روى آن تأمل و كار كرد. به هر حال شما الآن بايد پاسخ بدهيد كه نسبت نمونه آرمانى مُلَهم از احاديث ، با ذهن و عين چيست؟
ما مى گوييم مسائلى كه در احاديث آمده ، مى تواند واقعى باشد ، ولى درصدى از آن وقوع پيدا كرده و تمامش وقوع نيافته؛ يعنى امكان وقوع آن هست .
بله همين طور است ، ولى بايد اين امكان وقوع را براساس يك نگاه ساختى پاسخ بدهيد؛ يعنى بدون معيار و ذوقى نمى شود و اين نگاه رئاليستى تبيينى است . يك نگاه وِبِرى نيست؛ چون وِبِر نمى تواند تبيين ساختى بدهد . پوزيتيويست است و پوزيتيويست هم نمى تواند به