۱ . نقش حديث در جامعه شناسى از ديدگاه رئاليستى و پوزيتيويستى
اصل استفاده جامعه شناسى از حديث ، انكارناپذير است؛ زيرا حديث ، مى تواند منشأ الهام فرضيه باشد و هيچ كس نمى تواند ادعا كند جامعه شناسى ، به همين مشاهدات منحصر است و امروزه اين حرفِ قابل دفاعى نيست .
به هر حال بخشى از جريان جامعه شناسى ، به پاسخ چرايى و چگونگى رُخداد پديده ها مى پردازد و اين امر ، در گرو چندين مقوله است . يكى از آن مقوله ها ، به شناخت شناسى بر مى گردد؛ بخشى ديگر آن به ابعاد احساسى و عاطفى خود محقّق مربوط مى شود (بُعد ارتباطى آن با ابعاد هنجارى)؛ و ابعاد هنجارى كه جزء فلسفه اجتماعى محقق است ، به زمينه هاى هنجارى آن جامعه بر مى گردد . پس جامعه شناسى ، يك جريان و صبغه نظرى دارد .
من احساس مى كنم تعدادى از احاديث مى تواند منشأ الهام آن ابعاد هنجارى شود . پس به اصطلاحِ آن روش شناسانى كه معتقد هستند پديده اجتماعى ، صبغه مفهومى و نظرى هم دارد و اين صبغه مفهومى و نظرى ، در ديدگاه هاى گوناگون ، جلوه هاى مختلفى خواهد داشت ، به حدّى كه حتّى بعضى ها از اين صبغه مفهومى و نظرى ، به عنوان الهام ياد كرده اند؛ يعنى ما در واقع با مفاهيم اوليه ، با تصويرهاى اوليه ، با نظرهاى اوّليه و با الهامات اوّليه سراغ واقعيات مى رويم و واقعيات ، هيچ وقت خودشان را به صورت عريان به ما عرضه نمى كنند. بنابراين ، حداقل نقشى كه احاديث مى تواند داشته باشد ، در همين زمينه هاى پيشينى و نگاه هاى اوليه است .