55
مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)

دو بعد دارد : يك بعد فلسفى و يك بُعد علمى . مثلاً انسان از نظر فلسفى آزاد است يا مختار؟ حوزه ديگرى كه در اين جا حرف دارد ، دين است . ديانت ، يكى از حوزه هايى است كه تصوراتى درباره عالم و آدم دارد و نمى توان به اعتبار تجربى نبودن ، اين حرف ها را كنار گذاشت؛ چون تمام مباحث ديگرى كه اهل علم وارد كرده اند ، جنبه تجربى ندارد .

با توجه به تفاوت ارزش ها ، اگر قرار است هر كس ، معارفى و علومى را با ارزش هايش مطرح كند ، چگونه امكان تفاهم علمى فراهم مى گردد؟

اين مسأله ، هيچ اشكال خاصى ايجاد نمى كند. چون قبل از اين كه ما اين حرف را بزنيم و اطلاع پيدا كنيم ، آيا اين دو با هم معامله مى كردند يا نه؟ روشن است كه هميشه علم با ارزش مرتبط بوده و همواره نيز اين چنين بوده ، ولى در دوران تجدد خيال كردند علم با ارزش هاى انسان ربطى ندارد. در همان دوره هم ، مانعى براى گفتگوى اين دو نبوده است. بايد توجه كرد كه ما چند سطح داورى داريم و به لحاظ عقلانى ، مى توانيم مفروضات انسان شناسانه ، يا مفروضات فلسفى را نقد كنيم. اين گونه نيست كه داده ها و دريافت هاى اين كسى كه با ما سخن مى گويد ، مانع شود؛ البته بعضى فلسفه ها هست كه چنين مشكلى ايجاد مى كند ، ولى دست كم از نظر فلسفه سنتى ما ، اين مانع وجود ندارد و مانعى از فهم نيست؛ بلكه امكان داورى هم وجود دارد .
پس اين مطلب روشن شد كه دين به عنوان يك منبع مهم ، خيلى كارگشاست ، ولى اصولاً در دوران جديد ، تلقىِ غلطى در مورد علم وجود داشته كه بايد نقد شود. در دوران جديد ، اصولاً شروع علم جديد از فلسفه بود؛ يعنى مثلاً كسانى مانند ماكياول ، هابز ، روسو ، مونتسكيو و ديگران كه در مسير پيدايى علم جديد حركت كردند ، اين ها فيلسوف بودند و انديشه هاى فلسفى داشتند. انديشه هاى فلسفى آنها ، زيرساخت علم جديد شد و اين زيرساخت ، در يك فرايند صد ساله شكل گرفت.
حال اين سؤال پيش مى آيد كه اگر ما به عنوان يك تمدن يا جامعه و جريان ، نمى توانيم ديدگاه مستقلى داشته باشيم و به مرحله غايت برسيم ، اشكال در كجاست؟ اشكال اين است كه نمى توانيم مستقل فكر بكنيم؛ چون ما علوم غرب را گرفتيم ، بدون اين كه مفروضات قبلى آن ها را بفهميم. اين مسأله دو نتيجه دارد : يكى اين كه ما مقلد خواهيم شد ، و دوم اين كه مقلد خوبى هم نخواهيم داشت ، مگر اين كه در چارچوب مفروضات فلسفى آن ها بينديشيم .


مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)
54

عالم را بدون هيچ دانسته قبلى مورد مطالعه قرار دهيد . يك موقع مانند قدما مى انديشيم كه آن ها اين تلقى را نداشتند كه بتوان يك تكه از عالم را بدون ارتباط با ديگر نقاط عالم ، به تنهايى مطالعه كرد. آن ها مى گفتند علم در درون يك تصوير جامع ممكن است.
يكى از معانى دقيق پوزيتويسم اين بود كه لازم نيست دنبال معانى فلسفى باشيد. ما علم را از فلسفه جدا كرديم و در نتيجه ، روند توسعه علم ، جدا شدن آن از فلسفه بود؛ يعنى اين كه اگر مى خواهيد در مورد موضوعى بحث كنيد ، نيازى نيست تصورات كلى از جهان ، آفرينش و مانند آن داشته باشيد تا بتوانيد تحقيق كنيد. به عبارتى ديگر ، به هيچ علمِ ما قبلى نيازى نداريد. ولى اين تصورات زير سؤال رفت و بعد از تجدد ، اين نظر مطرح شد كه هر علمى مقدار زيادى مفروضات دارد و در دوران تجدد هم ، دانشمندان به طور ناخودآگاه آن مفروضات را در نظر گرفته بودند. ولى بعدا هنگامى كه اين مطلب روشن شد كه وقتى جايى خاص را تجربه مى كنيد ، اين تجربه جزء يك فرايند كلى ترى است ، و فرايند انديشه كردن در زمينه اى خاص را ، نمى توان از كليّت انديشه جدا كرد ، و پى بردند كه اين فكر كه شما بايد انديشه ها و معارف ديگر را كنار بگذاريد تا بتوانيد وارد حوزه علم شويد ، فكر غلطى است .
اين ديدگاه جديد ، اجازه بيشترى به دين مى داد و بر اين نظر بود كه شما هرگز نمى توانيد مفروضات خود را كنار بگذاريد ، و علوم جديد اثبات گرايى هم يك مابعد الطبيعه اى داشته اند كه مورد بحث قرار نگرفته است .
با توجه به اين مطلب ، يكى از موانع مهم نيز برطرف شد و آن اين كه پيش تر معتقد بودند شما بايد تنها دريافت هاى حسى و تجربى داشته باشيد ، ولى اكنون مى بينيد كه علما حتى وقتى تجربه مى كنند ، يك دنيا علم با خود دارند و اصلاً ممكن نيست نداشته باشند .

۳ . مناسبات علم و ارزش

اين يك بعد قضيه بود؛ يعنى ارتباط دين با ديگر قضايا و معارف كه در تحقيقات جديد دچار تزلزل شد . بُعد ديگر مسأله ، رابطه دين با ارزش ها بود. اين معضل از زمان مانهايم مورد نقد قرار گرفت و روشن شد كه نه تنها علم از نظر ارزشى خنثى نبود و نه تنها جدايى علم از ارزش ممكن نيست، بلكه مطلوب هم نخواهد بود.
هنگامى كه اين دو مانع برطرف شد ، زمينه همگرايى ديانت و علم فراهم مى گردد. انسان

  • نام منبع :
    مناسبات جامعه شناسي و حديث (مجموعه بحث ها و گفتگوها)
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1384
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 3385
صفحه از 240
پرینت  ارسال به